تنها نمان

پیامبر صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله :هر کس دوست دارد خداوند را پاک و پاکیزه دیدار کند، باید ازدواج نماید. وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۱۸، ح ۲۴۹۱۲

تنها نمان

پیامبر صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله :هر کس دوست دارد خداوند را پاک و پاکیزه دیدار کند، باید ازدواج نماید. وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۱۸، ح ۲۴۹۱۲

تنها نمان

پیامبر صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله : مَنْ اَحَبَّ اَنْ یَلْقَى اللّه‏َ طاهِرا مُطَهَّرا فَلْیَلقَهُ بِزَوجَةٍ ؛
خانواده گلخانه ای، پر از محبت و احساس، سازندگی، و آینده نگری است. کانون خانواده، محیطی پر از شور و شادی و پیوندی به گذشته و پلی به آینده است و هیچ اجتماعی به اجتماع خانواده نمی رسد. خانواده اجتماع مقدسی است.
با وجود چتر زیبایی چون خانواده (والدین، همسر ، فرزندان ، بردار و خواهر) تنها ماندن چرا.

انگیزه های مردم نسبت به قتل اولاد

1.      قتل اولاد به خاطر عقائد باطل

قرآن کریم در سورۀ انعام به یکى از زشتکاری­هاى بت پرستان و جنایتهاى شرم‏آور آنها اشاره کرده و مى‏فرماید:« وَ کَذلِکَ زَیَّنَ لِکَثیرٍ مِنَ الْمُشْرِکینَ قَتْلَ أَوْلادِهِمْ شُرَکاؤُهُمْ لِیُرْدُوهُمْ وَ لِیَلْبِسُوا عَلَیْهِمْ دینَهُمْ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما یَفْتَرُونَ»[1]

یعنی همانطور که تقسیم آنها در مورد خداوند و بتها در نظرشان جلوه داشت و این عمل زشت و خرافى و حتى مضحک را کارى پسندیده مى‏پنداشتند بت‏ها با محبوبیتى که در دلهاى مشرکین داشتند فرزندکشى را در نظر بسیارى از آنان زینت داده و تا آنجا در دلهاى آنان نفوذ پیدا کرده بودند که فرزندان خود را به منظور تقرب به آنها براى آنها قربانى مى‏کردند تا آنجا که کشتن بچه‏هاى خود را یک نوع" افتخار" و یا" عبادت" محسوب مى‏داشتند. هم چنان که تاریخ این مطلب را در باره بت‏پرستان و ستاره‏پرستان قدیم نیز ضبط کرده است، البته باید دانست که این قربانیها غیر از موءوده‏هایى است که در بنى تمیم معمول بوده، زیرا موءوده عبارت بوده از دخترانى که زنده به گور مى‏شدند، و آیه شریفه دارد که اولاد خود را قربانى مى‏کردند، و اولاد هم شامل دختران مى‏شود و هم شامل پسران.[2]

سپس قرآن مى‏گوید: نتیجه این گونه اعمال زشت این بود که بتها و خدمه بت، مشرکان را به هلاکت بیفکنند و دین و آئین حق را مشتبه سازند و آنها را از رسیدن به یک آئین پاک محروم نمایند (لِیُرْدُوهُمْ وَ لِیَلْبِسُوا عَلَیْهِمْ دِینَهُمْ).[3]

در ادامه آیات قل قرآن کریم میفرماید:  «قَدْ خَسِرَ الَّذینَ قَتَلُوا أَوْلادَهُمْ سَفَهاً بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ حَرَّمُوا ما رَزَقَهُمُ اللَّهُ افْتِراءً عَلَى اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا وَ ما کانُوا مُهْتَدینَ»[4]

«قطعاً کسانى که فرزندان خود را از روى سبک مغزى و جهالت کشته‏اند، و آنچه را خدا روزى آنان کرده بود بر پایه دروغ بستن به خدا حرام شمرده‏اند، زیان کردند به راستى که گمراه شدند و هدایت یافته نبودند.»

2.      قتل فرزند به عنوان حفظ حیثیت قبیله و خانواده

یکی دیگر از رسوم غلط مردم زمان جاهلیت کشتن و زنده به گور کردن دختران بود که خدای متعال میفرماید: «وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ»[5] " کلمه" موءودة" به معناى آن دخترى است که زنده زنده در گور شده،[6] و این مربوط به رسم عرب است که دختران را از ترس اینکه ننگ به بار آورند زنده زنده در گور مى‏کردند، هم چنان که این آیه، هم به آن اشاره دارد و مى‏فرماید:" وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى‏ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظِیمٌ یَتَوارى‏ مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ أَ یُمْسِکُهُ عَلى‏ هُونٍ أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرابِ»[7] «وقتى به یکى از ایشان مژده مى‏رسید که زنت دختر آورده، از شدت خشم رویش سیاه مى‏شد، و خود را از مردم از خجالت این مژده پنهان مى‏کرد، و فکر مى‏کرد آیا این ننگ را به خود بخرد و دختر را زنده نگه دارد، و یا در زیر خاکش دفن کند.

می­فرماید: اگر به یکى از آنان خبر داده مى‏شد که همسر او دخترى زاییده است، آن چنان ناراحت مى‏شد که از شدّت خشم چهره او سیاه مى‏شد و به زحمت خشم و اندوه خود را فرو مى‏برد. او با خود مى‏اندیشید که آیا خوارى و ننگ دختر داشتن را بپذیرد و آن دختر را نگه دارد و یا او را در زیر خاک پنهان سازد و زنده به گور کند. البته گاهى دختران را با تمام ناراحتى نگه مى‏داشتند و گاهى هم آنها را زنده به گور مى‏کردند. در این آیات پس از نقل این کار ناشایست مردم جاهلى، در محکوم کردن آن مى‏گوید: آگاه باشید که چه داورى بدى مى‏کنند.

اسلام از این کار زشت و غیر انسانى به شدّت جلوگیرى کرد و خداوند در قرآن وعده داد که روزى فرزندانشان را خواهد داد و آنها نباید از ترس فقر چنین جنایتى را مرتکب شوند و اعلام کرد که در قیامت از آنان راجع به «موؤوده فرزندان زنده به گور شده» بازخواست خواهد شد.[8]

لذا در قیامت از خود آن دختر سؤال میشود که به چه جرمی کشته شده است.

این هم نوعى تعریض و توبیخى است از قاتل آن دختر و هم زمینه چینى است براى اینکه آن دختر جرأت کند و از خداى تعالى بخواهد که انتقام خون او را بگیرد، و آن گاه خداى تعالى از قاتل او سبب قتل او را بپرسد، و سپس انتقامش را بگیرد، در نتیجه مى‏توان گفت اسلوب کلام در این آیه نظیر اسلوب در آیه زیر است، که مى‏فرماید:" وَ إِذْ قالَ اللَّهُ یا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِی وَ أُمِّی إِلهَیْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ" «1».

از آنان بپرس، آیا پروردگارت را دختران باشد و براى آنان پسران؟ یا مگر آنان حاضر و شاهد بودند که ما فرشتگان را دخترانى آفریدیم؟! آیات (58- 60) وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى‏ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا ... بدعت سوم مشرکان که در این آیات به آن پرداخته شده این است که آنان داشتن دختر را ننگ و عار مى‏دانستند و آنها را زنده به گور مى‏کردند.

پس از بیان سه نمونه از بدعت‏هاى زشت عصر جاهلى، در آیه بعدى تأکید مى‏کند که آنان که به آخرت ایمان ندارند، صفت زشتى دارند و در برابر آنان، خدا صفت والایى دارد و او عزیز یعنى قدرتمند و حکیم یعنى فرزانه است.[9]

 

سوال :

آیا سقط جنین با قتل فرزند و زنده به گور کردن فرزند فرقی دارد؟

آیا جلوی گیری از فرزند دار شدن منافاتی با توحید  دارد؟

آیا ما نقشی در رزق روزی فرزندان داریم که برای رفاه یکی بقیه را فدای آن یکی میکنیم؟

آیا فرزندان دیگر مانع از رزق روزی بقیه میشوند که از به دینا امدن آن میترسیم؟

 


[1] . الأنعام : 137  

[2] . ترجمه المیزان، ج‏7، ص: 497

[3] . تفسیر نمونه، ج‏5، ص: 453

[4] . الأنعام : 140

[5] . تکویر، آیۀ 7-8

[6] . روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج‏15، ص: 256

[7] . سوره نحل، آیه 59 -58

[8] کوثر، ج‏6، ص: 154

[9] . کوثر، ج‏6، ص: 154 

عبدالله عاصی
۰۳ آبان ۹۵ ، ۱۹:۲۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

داستان زیبای دختر بی حجاب

 

داستان زیبای دختر بی حجاب

 
اگر دلتون شکست ما را هم دعا کنید.التماس دعا.دختر بی حجابی بودم.....کلا اعتقادی به حجاب نداشتم......به محرم و نا محرم.به حجاب ....برام بی اهمیت بود........ سفت و سختم پای خواستم بودم.اصلا علاقه ای به چادر نداشتم. حس میکردم بی کلاس و بی پرستیژ میشم.

 

کل تفریحاتمون تو مهمونی و دور همی و خرید و اینجور چیزا خلاصه میشد..
کاری نداشتم آرایشم مناسبه یانه....
مشهد زیاد قسمتم میشد ....میرفتم حرم..
یه چادر الکی سر میکردم و زیارت و بعد تو مرکز خریدا می چرخیدم
یادم میرفت اصل قضیه چیه .. .
نزدیک روز پدر بود روز ولادت حضرت علی (ع) قرار شد خانوادگی بریم ترکیه
کلی برنامه ریزی کردیم که همه شهراش رو بریم
یه هفته مونده بود به سفر
نمیدونم چرا..ولی یهو به دلم افتاد
پیش خودم گفتم
اگه بهت بگن جای ترکیه برو کربلا میری؟
کلی واسه سفرم برنامه ریزی کرده بودم خرید و تفریحو..
تو دلم گفتم اگه بگن برو کربلا میرم!
آخه یه دوست امام حسینی پیدا کرده بودم که از کربلا زیاد میگفت بهم
یهو تلفن خونمون زنگ خورد داداشم گفت:
ساناز یه کاروان داره میره کربلا یه هفته دیگه
گفتن جای خالی داره؛میری؟
هنگ بودم پشت تلفن .....بخدا گریم گرفت
گفتم حتما...معلومه که میرم
به مامان و بابا و خواهرم گفتم:
من ترکیه نمیام .....میخوام برم کربلا!
مادربزرگم حدود 87 سالش بودو قسمتش نشده بود.گفتم میبرمش با ویلچر..
من باید برم کربلا!
باید! ......به دلم افتاده......
خواهرم گفت نمیام و ترکیه مو کنسل نمیکنم.
گفتم هرکی میخواد بره ترکیه بره.من میرم کربلا
پدر و مادرم وقتی اشتیاق مو دیدن همراهیم کردن
خواهرمم دید اینجوریه گفت بعدش میریم ترکیه
در عرض۶ روز راهی کربلا شدم…
نمیدونستم چجور جاییه،کلی لباس و کفش و وسایل خوب بردم.
میگفتم یه روز اینو میپوشم یه روز اونو
وقتی رفتم....
کدوم مد؟کدوم تیپ؟ .
روز ولادت امام علی (ع) نجف
ولادت امام جواد الائمه (ع) کاظمین
نیمه رجب کربلا
پنجشنبه شب کربلا
خدای من کجا بودم...با ویلچر مادربزرگم همه جا رفتیم.سفر سختی بود..روزی ۵،۶ بار میرفتم حرم امام حسین.
روزی۳،۴ساعت بیشتر نمیخوابیدم
همش بی دلیل گریه گریه…
اصن نمیدونم چه حالی بود...
من فقط گریه میکردم
یه حاج آقایی تو کاروانمون بود
بهش گفتم حاج آقا من دختر بی حجابی بودم..ساز می زدم...الان از همه چی افتادم...
گفت :من حاضرم قسم جلاله بخورم تو نظر کرده امام حسینی…
آقا اینو که گفت من گریه گریه...
گفتم از آقام امام حسین حجاب میخوام
زیر قبه امام حسین نماز خوندم...اول واسه اون دوستی که منو کنجکاو و کربلایی کرد..
دوم واسه اینکه بهم اراده بده با حجاب شم.
هی درگیر بودم
انتخاب سختی بود
واقعا حجاب برام سخت بود
اما روز آخر دیگه تصمیم گرفتم برگردم ایران چادرمو زمین نذارم
گفتم یا امام حسین به عشق تو چادری شدم...حس میکنم خودت با دستای خودت
چادر سرم کردی
از نجف چادر خریدم و ایران که اومدم اون چادرو سرکردم
الان دیگه توبه کردم.هر روز سر نمازم از امام حسینم میخوام منو تو این راه ثابت قدم نگه داره
کربلا بودم ازحرم حضرت عباس اومدم بیرون که برم حرم امام حسین
یه جوونی بهم برگه داد گفت پنجشنبه مهمون حضرت عباسین
کلی گریه کردم ازخوشحالی
رفتم حرم امام حسین
تا ۳ شب اونجا بودم
روبروی ضریح آقا نشسته بودم کیفم کنارم بود
بلند شدم برم...رسیدم جلوی دردیدم کیفم نیست
کیفمو دزدیدن ......پولش مهم نبود
میدونی چی عذابم داد؟
اینکه اون برگه توکیفم بود
ازحرم تاهتل گریه میکردم.ضجه میزدم .....همه بهم نگاه میکردن
مامانم گفت پولت رفت فدای سرت.گریه نداره؛
گفتم مامان اون برگه شام توکیف بود
تا ۵ صبح گریه کردم و گفتم یا امام حسین میدونم
بی لیاقت بودم که اون برگه رو ازم گرفتین
ساعت ۵ صبح پا شدم رفتم رستوران هتل صبحانه بخوریم که بریم ۲ روز نجف و برگردیم
یهو دیدم یه خانم اومد گفت کیفت رودر حرم امام حسین آویزون بوده
بیا این کیفت...........کیفو باز کردم
هیچی تو کیفم نبود..........،جز اون برگه..

هممون گاهی همینجور غافلگیر میشیم ولی میشه کربلا باشه؟؟

منبع:سایت فرهنگی مذهبی یارگمنام

عبدالله عاصی
۰۳ آبان ۹۵ ، ۱۴:۱۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

شخصی تعریف میکرد:که روزی داشتم بهمراه همسرم در پارکی قدم زنان میرفتیم ،

جوانی هم با همسرش در حال عبور بود و وقتی به ما رسید با تمسخرپرسید:یه سوالی اگه ازتون بپرسم جواب میدین ؟

 

منم تعجب کنان گفتم :اگه جوابشو بدانم حتما

پرسید چرا خانمتان با حجاب هست حالا اگه یه کم موهایش بیرون باشه چی میشه؟چرااینقدر سخت گرفتی؟

من که سعی کردم خونسردی خودمو حفظ کنم گفتم: میدونی فرق با حجاب با بی حجاب چیه.گفت:چیه

گفتم اتومبیل شخصی با تاکسی چه فرقی داره

گفتش:تاکسی برای استفاده عموم همه سوارش میشن ولی اتومبیل شخصی  برای استفاده شخصیست دیگه

بهش گفتم: زن بی حجاب با زن پوشیده هم همینگونه هست زن بی حجاب همگانی است وبرای استفاده

ولذت بردن برای دیگران است.مردم با دیدنش لذت و...میبرن بنابراین چنین زنی همچون تاکسی است

اما زن با حجاب فقط اختصاص به همسرش دارد زیبایهایش را دیگران نمیبین و نزد همسرش محبوب است

چون میداند فقط مال اوست نه...

جوان سر بزیر انداخته بهم گفت شرمنده من خواستم مسخره کنم ولی تو منو درس بزرگی دادی من دوست ندارم زنم تاکسی باشه و...

به نقل از http://www.miyanali.com/Mahdi13/42

 

عبدالله عاصی
۰۳ آبان ۹۵ ، ۱۳:۵۷ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

قابل توجه آقا پسر ها!!!!

پسری که خیلی دوست دختر داشت بالاخره عاشق شد و ازدواج کرد. بعد خدا بهش یه دختر داد.

یه روز بهش گفتم که یادته چه جوری اشک دخترها رو در میاوردی؟! 

حالا خودت هم دختر داری! نظرت چیه؟! تحمل اشکش رو داری؟!

بهم گفت: فقط می تونم بگم پشیمونم و امیدوارم همه ی اونایی که دلشون رو شکستم منو ببخشن! 

هیچ پدری طاقت دیدن اشکای دخترشو نداره! پدرهای آینده! به دختردار شدنتون

خوب فکر کنید! زمین گرده!!!

                   این مطلبو تو یکی از وبلاگ ها خوندم خوشم اومد ماله خودم نیس 

http://takfarzand.blogfa.com/

 

عبدالله عاصی
۰۳ آبان ۹۵ ، ۰۵:۵۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

تک‌ فرزنـدی یعنی تنـهایی همیشگی

یادش بخیر، مادر بزرگ سفره‌ای پهن می‌کرد که از یک طرف اتاق شروع می‌شد و بعد از چند پیچ و خم تا آن سوی اتاق امتداد پیدا می‌کرد. سفره‌خانه‌اش چند متر کش می‌آمد، چون مادربزرگ و پدربزرگ ترجیح داده بودند با تولد فرزندان متعدد، خانواده پرجمعیتی داشته باشند. شلوغی، صدای هیاهو و داد و فریاد که همیشه تا پاسی از شب بلند بود، خنده بر لبانشان می‌نشاند، آنها از این که فرزندان و نوه‌های برومندشان به سلامت کنارشان هستند احساس شادی و افتخار می‌کردند.
تصویر تک‌ فرزنـدی یعنی تنـهایی همیشگی

پدرم می‌گوید اگر چه شاید در کودکی‌اش به خاطر کافی نبودن بودجه خانواده، مجبور بوده برای گرفتن کوچک‌ترین خدمات، مدتی را در نوبت و انتظار بماند، اما از این که خواهران و برادرانی داشته که تنهایی‌اش را پر می‌کردند و به وقت نیاز به یاری‌او می‌شتافتند، احساس شادی و خوشبختی می‌کند.

در همین چند دهه پیش، اجداد و آبای ما، فرزند را سرمایه‌ای برای زندگی می‌دانستند که سهم عظیمی در کسب درآمد خانواده داشت، اما در زمانه امروز، زنان و مردان جوان، فرزند را به عنوان موجود صرفا پر مصرفی می‌دانند که از شیرخوارگی تا بزرگسالی همراه والدین است و هزینه‌های متعدد و متفرق بر دوش خانواده می‌گذارد و این خود، عامل مهمی است که باعث شده بسیاری از خیر تعدد فرزند بگذرند و به همان یک یا دو عدد باقیات الصالحات قناعت و اکتفا کنند.

در این که والدین اگر یک فرزند داشته باشند، می‌توانند تمام امکاناتی که لازم است را در اختیار تنها فرزندشان بگذارند، هیچ شکی نیست اما شاید ساده‌ترین راه، حذف همین صورت مساله است تا به جای آن که جوابی برای آن بیابیم.

انسان سوداگر امروزی در کنار مزایای هر امری، معایب آن را نیز با گوش شنوا و دیده باز می‌شنود و می‌بیند تا در طی مسیر پرفراز و نشیب زندگی سرش بی‌کلاه نماند. این حقیقتی است که برخی از والدین می‌خواهند تمام حسرت‌های دنیا را در چهره تک‌فرزندشان ببینند و بیابند، به همین دلیل، از همه اطراف و اکناف ممکن به صورت تمام وقت، هر آنچه که لازم است و نیست را در اختیارش می‌گذارند تاختن آهوی زندگی‌شان بیارامد، اگرچه نمی‌دانند این نازپرورده که روی سختی ندیده، هرگز نمی‌تواند در برابر ناملایمات و مصائب ناگزیر زندگی تحمل و صبر داشته باشد! حال جامعه آینده‌ای را تصور کنید که مملو از زوج‌های متشکل از دامادان تک‌فرزند و عروسان تک‌فرزند است... .

ازدواج‌های دیرهنگام، شاغل بودن والدین، شرایط اقتصادی حاکم بر خانواده‌ها، بدسرپرستی و تک‌والدی، ترس از مسئولیت‌پذیری، تفکرات و باورهای بچه نخواهی، تولد دیرهنگام فرزند اول، کوچک شدن محیط خانه و... ازجمله دلایل رواج تک‌فرزندی در سال‌های اخیر است. تک‌فرزندی رنجی است که والدین ناخواسته به فرزندشان تحمیل می‌کنند.

وای از روزی‌که بدانند بالای چشمشان ابروست!

سینا می‌گوید: سال‌ها طول کشید تا متوجه این مطلب شوم که رفتار والدینم با من مناسب نبوده است! آنها همیشه بشدت از من حمایت و تمام خواسته‌هایم را نگفته تامین می‌کردند، شاید به همین دلیل است که نتوانسته‌ام میزان تحملم را در دست نیافتن به خواسته‌هایم تقویت کنم. امروز می‌فهم که ناراحتی و ناامید شدن بخشی از مشکلات بهنجار دوران رشد کودک است و هر کودکی نیاز دارد چنین احساساتی را تجربه کند. ای کاش زمین خوردن را یاد گرفته بودم تا اکنون می‌توانستم براحتی بلند شوم!

تک‌فرزندان، چشم و چراغ خانه و تنها امید والدینشان هستند. معمولا همه چیز در اختیار داشته‌اند و فکری همیشه نگران احوالشان بوده است که مبادا رنجشی خاطرشان را بیازارد! این در حالی است که مراقبت‌های افراطی والدین از تک‌فرزندان، آنها را به فردی وابسته، آسیب‌پذیر، ضعیف و شکننده تبدیل می‌کند که قدرت و تحملشان در رویارویی با مشکلات نیز، بسیار حداقل است. معمولا تمایل والدین به حمایت و پشتیبانی از تنها فرزندشان مانع از آن می‌شود که فرزند عواقب اشتباهاتش را بیازماید و مسئولیت عمل خویش را بپذیرد، آنها نه‌تنها در مقام انتقاد از فرزندشان برنمی‌آیند، بلکه هیچ گاه با او مخالفتی نمی‌کنند و همواره تسلیم خواسته‌هایش می‌شوند تا از این طریق مانع دلخوری و ناراحتی او شوند.

تک‌فرزندان معمولا لوس، زودرنج و متوقع‌اند و انتظار دارند دیگران هم مانند والدینشان با آنها رفتار کنند که این موضوع ناتوانی‌شان را شدت می‌بخشد. روبه‌رو نشدن با احساسات سخت و ناراحت‌کننده یا ابراز نکردن این نوع احساسات، باعث می‌شود تحمل کودک در برابر ناملایمات ضعیف شود و شاید به همین دلیل است که آنها هرگز نمی‌توانند ناامیدی و فشار روحی را تحمل کنند. چنانچه توهینی به آنها شود اگرچه قصد و غرضی در کار نباشد، اما این توهین را رفتاری عمدی و به پشتوانه نیتی خاص تفسیر می‌کنند یا اگر از مساله‌ای رنجیده خاطر شوند، این وضعیت را تا مدت‌های مدید درون خود زنده نگاه می‌دارند و بابت آن، احساس نگرانی و ناراحتی می‌کنند، چراکه تا زمان ورود به دنیای خارج از خانه و رویارویی با واقعیت‌های تلخ و شیرین، اما اجتناب‌پذیر زندگی، همه چیز را بر وفق مراد خود می‌دیدند، اما به محض ورود به دنیای جدید و مشاهده حقایق، دچار سرخوردگی می‌شوند و همه چیز را بر باد رفته می‌پندارند، چون دیگران مثل پدر و مادر حاضر نیستند گوش به زنگ خواهش‌های آنها باشند.

از سوی دیگر، تک‌فرزندان معمولا به برقراری روابطی علاقه‌مندند که احساساتشان کمتر جریحه‌دار شود و در برگیرنده منافعی نیز برای آنان باشد. اگرچه کودکان تک‌فرزند، اجتماعی‌تر از دیگر کودکان به نظر می‌رسند و اعتماد به نفس بیشتری در برقراری ارتباط با بزرگسالان دارند، اما بخاطر احساسات ناپخته‌شان ممکن است از همبازی‌های خود خجالت بکشند یا برای اجتناب از مواجهه با مشکلات ترجیح دهند با کودکان بزرگ‌تر از خود دوست شوند، اگرچه ارتباط با آنان نیز، تهی از مشکلات نیست چه‌بسا ممکن است دلخوری‌های خود را برای آنان ابراز نکنند یا تبحر کافی در مدیریت دعواهای خود با دیگران نداشته باشند.

من، بدون خواهر و برادر

محمد می‌گوید: صبح از خواب که بلند می‌شوم فقط خودم هستم و خودم. با آن‌که رابطه‌ام با والدینم خوب است، اما خیلی زیاد با آنها راحت نیستم، حرف‌هایی است که نمی‌شود به آنها گفت! اصلا دلم می‌خواهد شیطنت کنم، سر به سر کسی بگذارم یا با کسی که تقریبا همسن خودم است بگو یم و بخندم. وقتی دوستان خود را می‌بینم که از خواهر یا برادرانشان سخن می‌گویند، دلم به درد می‌آید، آخر من همیشه آرزو داشتم خواهر یا برادری در خانه داشته باشم.

کودک تک‌فرزند در برقراری ارتباط با دیگران و کنترل و مدیریت آن دچار مشکل می‌شود. معمولا تک‌فرزندان بسیار دیر یاد می‌گیرند که چگونه با کودکی دیگر ارتباط برقرار کنند، چطور اختلافی را بین خود و او مدیریت کنند، چگونه اسباب‌بازی‌هایشان را با او قسمت کنند یا با چه روشی با او بر سر موضوعی به تفاهم برسند یا در مواردی از خواسته خود به خاطر او بگذرند. تک‌فرزندان به طور کامل مورد توجه و علاقه والدین‌شان قرار می‌گیرند که این عامل باعث می‌شود کودک احساس کند شخص بسیار مهمی است. احساس امنیت و اعتماد به نفس زیاد اگرچه از مزایای بزرگ شدن در خانواده‌های تک‌فرزند است، اما این کودکان گاه خودخواه و مغرور و گاه حتی معترض به وضعیت خود می‌شوند. مثلا ممکن است با خود بگویند: «چه خوب است، تنها فرزند خانواده هستم، هیچ رقیبی ندارم و کسی حسادت مرا تحریک نمی‌کند، نیاز نیست با کسی دعوا کنم تا بتوانم وسیله‌ای را که دوست دارم، تصاحب کنم» یا آن‌که از احساس تنهایی و نبود خواهر و برادر همیشه معترض به والدینشان باشند و در خود فروفته و منزوی شوند. جای خالی کودکی دیگر در خانواده باعث می‌شود تک‌فرزندها، درک کامل و روشنی از سهیم شدن و مشارکت اجتماعی نداشته باشند و از آزمودن احساسات و فرصت‌های تربیتی بسیاری که در حضور کودکی دیگر، در نماد روابط بین خواهر و برادر، شکل می‌گیرد، محروم بمانند. این کودکان دوست و همدمی در خانه ندارند، کسی که با آنها بازی، رقابت و یا دعوا کند.

رقابت با خواهر و برادر در جلب رضایت والدین و چیرگی بر آنان، جریحه‌دار شدن احساسات و عصبانیت، دعواهای مکرر، مشاجره درباره اختلاف و تبعیضی که بین او و خواهر و برادرش وجود دارد، دفاع از منافع شخصی در ارتباط با خواهر و برادر، درگیری با خواهر یا برادر برای تسکین فشارهای روحی، تلاش برای کسب حق تقدم و بهره‌مندی بیشتر از مزایا، بحث و جدل برای اثبات برتری خود، درددل کردن با خواهر و برادر و... فرصتی را برای کنترل احساسات و مدیریت روابط با دیگران فراهم می‌کند که معمولا تک‌فرزندان محروم از تجربه آنند.

خودخواه و متوقع

سال‌هاست سمیرا را می‌شناسم، دختر خوبی است، اما نه من و نه برخی از دوستانم هرگز حاضر نیستیم با او همکلام شویم و یا با او اوقاتی را بگذرانیم. سمیرا دختر متوقعی است که همیشه دوست دارد به ما امر کند و خود را برتر از ما ببیند. هیچ گاه حاضر نمی‌شود به خاطر احترام و دوستی دیرینه‌اش با ما اندکی از انتظارات خود کوتاه بیاید و نظرات ما را هم گوش دهد، او چنان رفتار می‌کند که گویی عقل کل و همه چیزدان است، من به او حق می‌دهم، موفقیت‌های بسیاری در زندگی‌اش کسب کرده است که باعث شده، چنین متکبر و مغرور به خود شود. گاهی با خود می‌گویم اگر من هم تک‌فرزند بودم، شاید مثل سمیرا هم موفق بودم و هم متوقع!

بسیاری از والدین برای تامین تمام امکانات رفاهی و افزایش احتمال موفقیت فرزندشان، تنها به داشتن یک فرزند در زندگی قانع می‌شوند، این در حالی است که تجمیع همه امکانات برای تنها فرزند، ممکن است توقعات فرزند از والدین یا توقعات والدین از فرزند را نیز افزایش دهد و دقیقا به همین دلیل است که هم والدین و هم فرزند، برای موفق شدن و انجام کارهای بزرگ‌تر تحت فشار روحی و روانی قرار می‌گیرند. از سوی دیگر، تک‌فرزندان پرتوقع و گاه کمال‌گرا، با هر کسی کنار نمی‌آیند و گاهی دیگران را چونان وسیله‌ای می‌بینند که می‌توانند به کمک آنها به اهدافشان نزدیک‌تر شوند. بسیاری از تک‌فرزندها درونگراتر از هم‌سالان‌شان هستند و تمایل اندکی به حضور و مشارکت در فعالیت‌های جمعی دارند و گاه حتی از اشتراک گذاشتن داشته‌هایشان ناتوانند. جالب است اگر بدانید این افراد پرتوقع بسیار حساس و زود رنج هستند و به واسطه آن نیز، مجبورند با مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم کنند. تک‌فرزندان به خاطر تخیل قوی شان می‌دانند چطور از واژه‌ها استفاده کنند یا حرف دلشان را به دیگران بگویند، اما توانایی بی‌نظیر آنها در چرب زبانی، آنان را همیشه به شخصیت محبوب بدل نمی‌کند، چه‌بسا خیلی‌ها به همین دلیل دوستشان ندارند و این دردی غیرقابل تحمل برای آنهاست. از سوی دیگر، تک‌فرزندان معمولا به برقراری روابطی علاقه‌مندند که احساساتشان کمتر جریحه‌دار شود و در برگیرنده منافعی نیز برای آنان باشد. گرچه کودکان تک‌فرزند، اجتماعی‌تر از دیگر کودکان به نظر می‌رسند و اعتماد به نفس بیشتری در برقراری ارتباط با بزرگسالان دارند، اما بخاطر احساسات ناپخته‌شان ممکن است از همبازی‌های خود خجالت بکشند یا برای اجتناب از مواجهه با مشکلات ترجیح دهند با کودکان بزرگ‌تر از خود دوست شوند، گرچه ارتباط با آنان نیز، تهی از مشکلات نیست چه‌بسا ممکن است دلخوری‌های خود را برای آنان ابراز نکنند یا تبحر کافی در مدیریت دعواهای خود با دیگران نداشته باشند.

دختر باشد یا پسر؟!

تا مدت‌ها نه من و نه همسرم به فکر بچه‌دار شدن نبودیم، حالا هم که تصمیم به بارداری گرفته، همسرم می‌گوید: «ما فقط قراره همین یک بچه را داشته باشیم، به همین خاطر دوست دارم فرزندمان پسر باشد.» از روزی که این حرف را شنیده‌ام، دیگر دوست ندارم، مادر شوم چون من عاشق دختر بچه‌های ناز و ملوس هستم.

وقتی قرار است زوجی فقط برای یک بار در طول زندگی مشترکشان، فرصت فرزندآوری به خود بدهند، بی‌شک جنسیت فرزند برای آنها مهم می‌شود و اگر جنسیت جنین در دوره بارداری چنان که انتظار دارند نباشد، ممکن است زوج به خاطر عدم موفقیت در تعیین جنسیت، با یکدیگر مشاجره کنند یا آن که به فکر سقط جنین بیفتد، از سوی دیگر، به هم خوردن توازن میان شمار زنان و مردان از عواقب اجتماعی تک‌فرزندی است، چراکه ممکن است بیشتر زوج‌ها خواهان یک جنس بخصوص باشند که به این ترتیب فراوانی جنس دیگر کاهش می‌یابد که این مساله در آینده، آنها را با مشکلاتی گوناگون ازجمله ازدواج مواجه می‌کند.

دلشوره بی‌پایان

سهیلا تنها یک پسر دارد، او می‌گوید: همیشه یک زلزله ده ریشتری مهمان قلبم است، دائما تنم می‌لرزد. نیما وقتی از خانه بیرون می‌رود تا بیاید دلم هزارراه می‌رود، بارها به او زنگ می‌زنم و جویای احوالش می‌شوم، نمی‌دانم چرا می‌ترسم اتفاقی برایش پیش بیاید یا با کسانی آشنا شود که او را منحرف کنند!

او بارها معترض شده است و می‌گوید: پیگیری‌های مدام من باعث شرمندگی او پیش دوستانش شده است، اما به خودش هم گفته‌ام، این حق من است که بدانم کجاست و چه می‌کند. البته او هم دلبستگی شدیدی به من دارد و هیچ گاه به دلخوری من راضی نمی‌شود، جدیدا با هم توافق کرده‌ایم هر یک ربع یک بار به من پیامک بزند و مرا از اوضاع احوال و کارش باخبر کند.

والدین تک‌فرزندها همیشه دلشان هزار راه می‌رود، آنها همیشه نگرانند که مبادا برای یگانه فرزندشان اتفاقی بیفتد و آسیب ببیند. آنها درست مثل سایه، حتی شاید نزدیک‌تر از سایه، همواره پشت فرزندشان راه می‌افتند واز او مراقبت می‌کنند تا آب در دل او تکان نخورد.

وابستگی زیاد به تک‌فرزند، حمایت‌گری و پشتیبانی افراطی از او، حساسیت فراوان به سبک زندگی، احساس دل نگرانی و دلشوره همیشگی از ویژگی‌های والدین تک‌فرزند است.

این وابستگی دو طرفه نیز هست، بسیاری از تک‌فرزندان بواسطه همین دلبستگی زیاد، چون والدینشان همیشه نگران هستند، دچار اضطراب و استرس می‌شوند، چراکه می‌ترسند به خاطر بروز آسیب غیرمترقبه‌ای، والدینشان را دچار لطمه روحی شدیدی کنند یا به‌خاطر اهمال کاری در حق والدین، انها را دلگیر واز خود ناراحت سازند.

مراقبت بیش از حد و حساسیت بسیار والدین، استقلال تک‌فرزند را به خطر می‌اندازد و او را نازپروده و لوس می‌کند. وابستگی شدید تک‌فرزند به والدین نه‌تنها مانع دوست‌یابی او در ارتباط با همسالان می‌شود، بلکه تاثیر منفی بر زندگی مشترک آینده او می‌گذارد چه‌بسا به خاطر این مساله یا قید ازدواج را برای همیشه می‌زند یا در صورت اختیار همسر، هرگز نمی‌تواند بین دلبستگی‌های جدید و قدیم خود تمیز قائل شود، اندک نشنیده‌ایم که دختران و پسران وابسته، نتوانسته اند ادامه زندگی مشترک بدهند و کارشان به طلاق کشیده شده است.

گاه سلامت روانی به خطر می‌افتد

یاسمن تک‌فرزند خانواده‌ای است که پدر و مادرش استاد دانشگاهند و از طلوع تا غروب آفتاب بیرون از خانه‌اند. او می‌گوید: من برخلاف والدینم هیچ رغبتی به درس خواندن ندارم، بیشتر دوست دارم کارهای هنری انجام بدهم، اما والدینم سرسختانه با این عقیده‌ام مخالفند و اصرار به تحصیلات آکادمیک من در رشته‌ای دارند که من به هیچ وجه به ان علاقه مند نیستم. سال‌هاست که احساس افسردگی می‌کنم و دلم شاد نیست، کمتر با کسی سخن می‌گویم چون حوصله هیچ کس و هیچ چیز را ندارم، احساس تنهایی با من عجین شده، اما برای فرار از آن هم رغبتی ندارم!

برخی از بررسی‌ها نشان داده است که تک‌فرزندی بر سلامت روانی کودک در بزرگسالی تاثیری منفی دارد و حتی مشکلات رفتاری و شخصیتی در میان کودکان تک‌فرزند بیشتر است. برخی از محققان می‌گویند احتمال بروز رفتارهای خشونت‌آمیز و ارتکاب جرم در تک‌فرزندها بیشتر است یا بی‌همبازی و بی‌هم‌صحبت بودن تک‌فرزندان، باعث می‌شود آنها برای جبران خلاء عاطفی به دنیای خیالی پناه ببرند و بیش از پیش گوشه‌گیر و منزوی شوند یا تک‌فرزندان از آنجا که خواهر یا برادری ندارند، در صورت فوت والدینشان به‌شدت احساس تنهایی می‌کنند و به احتمال زیاد افسرده می‌شوند.

اغتشاش در بافت‌های خانوادگی و فامیلی

دخترم می‌گوید: دوستم هستی عمه‌ای دارد که بسیار دوستش دارد و او را به پارک و سینما می‌برد و سوال شبانه‌روزی‌اش از من این است که چرا من عمه ندارم؟ راستی عمه کیست یا چیست؟! و... و همیشه هم با آهی سوزناک و حسرتی بر دل می‌گوید: کاش من هم جای هستی بودم و عمه‌ای داشته‌ام!

بی‌دایی و خاله و عمو و عمه شدن از دیگر مصائب برآمده از تک‌فرزندی است. تا نیم قرن دیگر، با رواج تک‌فرزندی، نه‌تنها تعداد عمه، خاله، عمو و دایی کمتر شده و بافت خانوادگی و فامیلی دچار خدشه می‌شود بلکه دیگر این واژها، برای نسل‌های جدید، تاریخی و غریب نیز می‌شوند. تک‌فرزندی، حقیقتی تلخ، اما عیان در جامعه امروز ماست که اگر همه زوج‌های جوان بخواهند تسلیم باور تک‌فرزندی شوند، بی‌شک در چند سال آینده، فرصت ارتباطات اجتماعی و رفت و آمدهای خانوادگی کمتر شده و در نهایت نیز، وابستگی به شبکه‌های خانوادگی کمرنگ و حتی بی‌معنا قلمداد خواهد شد.

خانواده‌های پرجمعیت، سالم‌ترند

تحقیقات اخیر نشان داده است که بچه‌های تک‌فرزند، سیستم ایمنی ضعیف‌تری در برابر انواع بیماری‌ها دارند و بزرگ شدن با خواهر و برادر، باعث حفظ سلامت کودک در برابر حساسیت‌های غذایی و فصلی و برخی بیماری‌های جدی مثل سرطان می‌شود.

کودکان در خانواده‌های پرجمعیت، نسبت به تک‌فرزندان، هوش هیجانی بیشتری را از خود نشان می‌دهند و خیلی زودتر نیز حرف زدن و راه رفتن را یاد می‌گیرند، چون آنها توسط خواهر و برادرشان تشویق می‌شوند یا از آنها تقلید می‌کنند. بچه‌های خانواده‌های پرجمعیت، احساس همدلی و امید به زندگی بیشتری دارند. آنها به‌طور چشم‌گیری فعال و پویا بوده و در حل مسائل و روبه‌رو شدن با مشکلات بسیار تواناتر هستند.

از سوی دیگر، برخورد و تنش بین والدین و تک‌فرزندان رواج بیشتری دارد و معمولا رابطه‌ها به سمت استبداد از سوی یکی از والدین یا فرزندان کشیده می‌شود، معمولا فرزندان در خانواده کم‌جمعیت، نه‌تنها همه امکانات را متعلق به خود می‌دانند و رفتاری حاکمانه و یک طرفه دارند، بلکه والدینشان را نیز مجبور به تبعیت می‌کنند که این موجب پرورش و تقویت خشونت‌های مختلف خانگی می‌شود، این در حالی است که احتمال بروز استبداد خانگی در خانواده‌های پرجمعیت کمتر است و فرزندان به طور آشکارا درک می‌کنند که چقدر برای والدینشان اهمیت دارند و به همین دلیل نیز، تمایل بیشتری به رفتار مهربانانه، محترمانه و یاری‌گرانه دارند و در صورت لزوم نیز، در انجام مسئولیت‌های خانوادگی مشارکت می‌کنند. روان‌شناسان معتقدند، تعداد زیاد بچه‌ها، احساس نشاط و شادمانی بیشتری به خانه می‌آورد که این خود، باعث افزایش خلاقیت در رفتار، احساسات و قدرت تجزیه و تحلیل اعضای خانواده در درون و بیرون از خانه می‌شود. گرچه امکانات کودک در خانواده تک‌فرزندی بیشتر است، اما بچه‌های خانواده پرجمعیت هم می‌توانند بسیاری از فعالیت هایی که دوست دارند را انجام دهند، مثلا به سینما، کلاس ورزش و موسیقی بروند یا لباس‌ها و کفش‌های زیبا و انواع بازی‌های رایانه‌ای را خریداری کنند، اما در عین حال نیز می‌آموزند چگونه برای انجام برخی از این فعالیت‌ها باید پس‌انداز کنند و در نتیجه قدر آنها ‌را بیشتر بدانند. در واقع تعداد زیاد فرزندان، خانواده را تبدیل به مدرسه‌ای از آگاهی و تجربه می‌کند که سنت‌ها نیز از طریق والدین به فرزندان منتقل و بازسازی می‌شود.

سالاری به نام فرزند

زهرا از این که حرف، همیشه حرف او بوده، احساس رضایت و غرور می‌کند، او می‌گوید: من یاد نگرفته‌ام نه بشنوم، من پیش از ازدواجم، فقط کافی بود لب تر کنم، پدر و مادرم در یک چشم برهم زدن، از شیر مرغ گرفته تا جان آدمیزاد برایم مهیا می‌کرده‌اند، اما حالا همسرم، کوچک‌ترین خواسته مرا نمی‌شنود و نمی‌بیند! نمی‌دانم چرا انتظار دارد با همه شرایط او سازگار شوم و به هر آنچه می‌گوید بلی بگویم، یک عمر همه بله قربان گوی من بوده‌اند، اما حالا او می‌خواهد من بله‌قربان‌گوی او شوم!

معطوف شدن توجه والدین به عزیزدردانه‌های یکی یکدانه، گاهی به حد افراط می‌رسد و خانواده را دچار بحرانی به نام فرزند سالاری می‌کند. این معضل، حقیقتی عیان بسیاری از خانواده‌های امروزی است، در این خانواده‌ها تک‌فرزندان همیشه در کانون توجه هستند و حکم مطلق و همیشه جاری در خانواده، حکم تنها فرزند است، چون او فقط یکی است و پدر و مادر از نظر عاطفی به‌شدت به او وابسته‌اند و احساس می‌کنند باید همه خواسته‌ها و انتظارات او را برآورده کنند. جالب‌تر آن که در برخی موارد برآورده کردن توقعات تک‌فرزند به اندازه‌ای است که والدین ناخواسته برای راضی و خشنود کردنش به او باج می‌دهند. اگرچه شاید در دوران کودکی یک تک‌فرزند، همه چیز خوب و عالی پیش برود و فرزند، سوار بر مرکب خوشبختی باشد، اما در بزرگسالی به واسطه همین سالار بودن، مجبور است با مشکلات چندی دست و پنجه نرم کند که کمترین آن انتظار والدین از این فرزند است، چه‌بسا همه امکانات خانواده به یک کودک اختصاص می‌یابد و سطح انتظارات از او به‌شدت بالا می‌رود، معمولا این والدین انتظار دارند فرزندشان در هر رقابتی بهترین و برترین باشد، انتظاری که باعث اضطراب و پریشانی همیشگی تک‌فرزند می‌شود.

نسرین صفری‌/ ‌مشاور خانواده - چاردیواری

 
 
 
عبدالله عاصی
۰۳ آبان ۹۵ ، ۰۵:۵۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

پاسخ به یک پرسش اساسی: در تعالیم و احکام اسلامی، با مسئله ی تک فرزندی چگونه برخورد می شود؟ (بخش دوم)

 

این پرسش در سایت تبیان مطرح شده و مشاور عزیز، آقای روحانی به نحوی کامل و مناسب پاسخ سوال این عزیز را در این سایت قرار داده اند.

داشتن فرزند، موجب آسایش روحی و فکری انسان می گردد و انسان را از دغدغه درونی و افسردگی روحی نجات می دهد. فرزندان در همه حال کمک کار والدین هستند و کسانی که دارای فرزند هستند از کانون خانواده‌ی محکمتری برخوردارند. زیرا پدر و مادر به خاطر تأمین فرزندان بیشتر به کار و تلاش می‌پردازند و کمتر به مشکلات فکر می‌کنند و مشکلات کوچک نمی تواند آنها را متزلزل کند. البته واضح است نمی‌شود برای همه یک دستور را اجرا کرد اگر خانواده شرایطی داشته باشد که به سبب فقر فرهنگی نتواند فرزندان را به درستی تربیت کند و به آموزش و تربیت دینی و اجتماعی آنان بپردازد.فرزند زیاد داشتن اینگونه افراد به خلاف حکمت و هدفی است که اولیای دین، افزایش فرزند را به خاطر آن توصیه می کردند.

در آیات متعددی از قرآن، صریحاً سخن از رازقیت خداوند رفته است و اینکه هیچ جنبنده‌ای نیست، مگر اینکه خداوند رحمن روزی وی را برعهده گرفته و تأمین می‌نماید. از این رو ترس از فقر و ناکافی بودن منابع طبیعی، دلیل موجهی برای تنظیم خانواده و کنترل جمعیت، نیست.

خداوند در آیه 6 سوره هود می‌فرماید: «و ما من دابّه فی‌ الارض الّا علی‌ الله رزقها» هیچ جنبنده‌آی در زمین نیست، مگر اینکه روزی او به عهده خداوند است و نیز در آیه 151 سوره انعام می‌فرماید:«و لا تقتلوا اولادکم من املاق، نحن نرزقکم و ایّاهم» و فرزندانتان را از ترس تنگدستی نکشید ما به شما و آن‌ها روزی می‌رسانیم.

 در آیات فوق، خداوند متعال روزی رساندن به همه انسان‌ها و موجودات را تضمین نموده است و نیز در آیات دیگری گنجایش زمین را برای زندگان و مردگان ضمانت نموده است.

 در آیه 25 و 26سوره مرسلات می‌فرماید: «ألم نجعل الأرض کفاتاً، أحیاءً و أمواتاً؟ آیا ما به زمین گنجایش فراگیری و حمل زندگان و مردگان را نداده‌ایم؟»  بنابراین نباید از ترس محدودیت جغرافیایی و انفجار جمعیت، توالد و تناسل را محدود نمود، چرا که این امر سوء ظن به خداوند متعال است و با آیات قرآن منافات دارد.

 در آیات دیگری از قرآن، خودداری از ازدواج به خاطر ترس از فقر نکوهش شده است: در آیه 32 از سوره نور می‌فرماید: «و انکحوا الأیامی منکم و الصالحین من عبادکم و امائکم إن یکونوا فقرآء یغنهم الله من فضله والله واسع علیم» «به کسانی که همسر ندارند و نیز به غلامان و کنیزان خود، همسر دهید، اگر تنگدستند، خداوند آنان را از فضل خویش بی‌نیاز خواهد کرد و خدا گشایشگر داناست.»

 از این آیه شریفه استفاده می‌شود که نباید از ترس فقر و عیالمند شدن از ازدواج، خودداری نمود، بنابراین تنظیم خانواده و کنترل موالید نیز از ترس فقر، سوء ظن به وعده خداوند و رازقیت اوست.

 در حدیثی آمده است که پیامبر خدا(ص) فرمود: «زوّجوا أیاماکم، فإن الله یحسن لهم فی اخلاقهم و یوسّع لهم فی ارزاقهم و یزیدهم فی مروّاتهم.»(49) :‌همسران خود را تزویج نمایید، زیرا خداوند اخلاق آنان را نیکو، روزی آنان را وسیع و به جوانمردی آنان خواهد افزود.

 

 بنابراین به طور کلی می‌توان گفت اسلام به فرزند بیشتر توصیه می‌کند و نباید از ترس فقر و نبود امکانات و مشکلات اقتصادی از فرزند دار شدن جلوگیری کرد . به خصوص در کشوری مانند ایران که هر خانواده می‌تواند اولاد صالح که شیعیان واقعی و پیروان راستین اسلام ناب محمدی باشند تربیت کند و از نظر اقتصادی هم کشور ما چنانکه رهبر معظم انقلاب نیز فرمودند ظرفیت کار و سازندگی و قطع وابستگی از استکبار را با نیروی کار بیشتر تا صدو پنجاه میلیون نفر را داراست. اکنون در دنیای اقتصاد هم ثابت شده است که پیشرفت با کشوری است که نیروی کار بیشتر داشته باشد. 

عبدالله عاصی
۰۲ آبان ۹۵ ، ۱۹:۵۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر
کاریکاتور و طنز!
 
 
نویسنده مطلب کامران روحانی
 
نوشتن دیدگاه شخصی
 
داستان تخیلی!

 

 
عبدالله عاصی
۰۲ آبان ۹۵ ، ۱۹:۵۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

پیامدهای کاهش جمعیت

برخی از آثار و پیامدهای کاهش جمعیت عبارتند از:

1. عدم رشد و توسعة اقتصادی

از جمله آثار و پیامدهای منفی کاهش جمعیت، تغییر ساختار جمعی و به اصطلاح، پیر شدن جمعیت کشور و در نتیجه، عدم رشد و توسعه اقتصادی است. بدین معنا که انتقال هرم سنی جمعیت از جوانی به سالخوردگی، در شرایطی است که محرکة اصلی و کلیدی توسعه «منابع انسانی» می باشد؛ زیرا اگر به راستی دولتی بخواهد در خدمت مردم باشد و در تلاش برای توسعه اقتصادی جامعه باشد، و همه توان و ظرفیت منابع ملی، سرمایه و زیرساخت های سخت افزاری و نرم افزاری را به درستی به کار گیرد، افزایش جمعیت عاملی برای شتاب روند توسعه اقتصادی می باشد؛ زیرا مهم ترین نیاز اولیه توسعه اقتصادی، وجود نیروهای جوان، فعال و کارآمد است. بنابراین، کاهش جمعیت موجب پیری جمعیت است که خود مانعی برای رشد و توسعه اقتصادی خواهد بود. به عبارت دیگر، در شرایط کنونی که جامعه اسلامی ما با معضل گسل کاهش جمعیت مواجه است، این امر عامل مهمی برای عقب ماندگی و عدم توسعه کشور است.

2. پیری و بی نشاطی جمعیت

از دیگر مشکلات ناشی از تنظیم خانواده و کنترل جمعیت، پیری جمعیت و فقدان نشاط و تحرک لازم اقتصادی، اجتماعی است. روشن است که توسعه و رونق اقتصادی وابسته به نیروی جوان و کارآمد است. با کاهش و رشد منفی جمعیت، جمعیت جامعه پیر می شود و از نشاط و سرزندگی لازم برخوردار نخواهد بود؛ زیرا جوانان مایة پویایی و سرزندگی جوامع هستند و غالب نوآوری ها، خلاقیت ها و نیز جهش های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی توسط نیروهای جوان به منصه ظهور می رسد. در جامعه با جمعیت پیر، دولت ها و صاحبان سرمایه، احساس خطر می کنند.

اساساً ناامیدی بر جامعه سایه می افکند و جامعه به سمت محو شدن کامل حرکت می کند. ژاک شیراک، نخست وزیر وقت فرانسه، درباره کشورهای مدرن اروپایی پیش بینی کرد: «اروپا در حال محو شدن است. به زودی کشورهای ما خالی می شوند. به همین دلیل بعضی کشورهای بزرگ، از جمله کانادا به طور جدی روی برنامه مهاجرت پذیری، سرمایه گذاری کرده اند. در حال حاضر، ایالت کبک در کانادا حمایت از زادآوری را شروع کرده است. در این ایالت، برای نوزادان جدید 7500 دلار نقد در نظر گرفته شده است. (مک کبین،1384)

3. آسیب های اخلاقی و تربیتی

یکی از پیامدهای منفی کاهش و نیز کنترل جمعیت، آسیب های اخلاقی و تربیتی است. جان رایان، دین شناس کاتولیک امریکایی، از زنان می خواهد که بچه های زیادی داشته باشند. وی معتقد است تأمین خانواده های بزرگ، به انواعی از نظم نیاز دارد که حاصل آن زندگی موفق است. نوع زندگی ای که فقط با داشتن هزینة ادامة زندگی اتفاق می افتد؛ یعنی ایثارکردن، احیای خود برای دست برداشتن از امکانات و پیش دستی برای رسیدن به آینده. وی معتقد است: کارشناسانی که به کنترل موالید معتقدند، به نوع شخصیت هایی که لازم است درست شود تا جامعه به صورت متعادل رشد کند و به حیات خود ادامه دهد، فکر نکرده اند. نکته دیگر اینکه، خانواده های کم جمعیت ممکن است ثروتمند شوند، اما ثروتمند شدن آنان، از فقیر ماندنشان خطرناک تر است (همان،  ص32)

این موضوع به واقعیتی غیرقابل انکار اشاره دارد؛ زیرا ما در مباحث جمعیت شناختی، غالباً به آسیب هایی توجه می کنیم که از ترکیب فقر و پرجمعیتی خانواده ها به وجود می آید. در این زمینه از یک سو، از آسیب های اخلاقی و تربیتی ای که متوجه خانواده های کم جمعیت، به ویژه تک فرزندی است، غافل می شویم و از سوی دیگر، به منافع و فوایدی که در خانواده های پرجمعیت وجود دارد، توجه نکرده ایم؛ زیرا ترکیب رفاه و تک فرزندی، خود مقوله ای است که می تواند موجب بروز مشکلات فراوانی شود؛ زیرا کودکان در خانواده های کم جمعیت، به ویژه تک فرزندی، همواره با سلسله خواست ها و انتظارات بی پایانی رشد می کنند که همه یا اکثر آنها برآورده می شود.

از این رو، فرزندان در چنین خانواده هایی با مفاهیم ارزشی و اخلاقی ای نظیر قناعت، ایثار، گذشت، کمک به هم نوعان،  صبر، شکیبایی، تحمل، مدارا و... بیگانه خواهند بود. از سوی دیگر، به دلیل اصالت رفاه و لذت، والدین نیز فرزند بیشتر را «مزاحم» تلقی می کنند. والدین در چنین خانواده هایی، از نعمت فرزندان، بی بهره خواهند بود. بنابراین، اگر در نگرش دینی قناعت، ایثار، گذشت، همیاری، کمک به همنوعان، کار و تلاش برای رشد و راحتی دیگران و سایر ارزش های اخلاقی، فی نفسه ارزش است و رفاه و لذت مادی در درجه دوم اعتبار و اهمیت قرار دارد، سیاست های کاهش جمعیت تا حد پیدایش خانواده های تک فرزند از این منظر، امری نامطلوب خواهد بود؛ زیرا کنترل جمعیت منجر به هسته ای شدن و تک فرزندی شدن خانواده شده، و این خود تابعی از اولویت یافتن رفاه و لذت مادی است.

این امر تغییراتی را در رفتارهای جنسی مردان و زنان موجب می شود. دستیابی دختران و پسران در سنین مختلف به ابزارهای کنترل بارداری و اطمینان از عدم بارداری های ناخواسته، زمینة لازم را برای ایجاد روابط جنسی خارج از چارچوب خانواده افزایش می دهد. علاوه بر اینکه، تنظیم خانواده و کنترل جمعیت دستاویز مناسبی برای مدافعان سقط جنین در جامعه می شود. (گاردنر، 1386، ص 287)

به همین دلیل، جنبش اصلاح نژادی(good birth movement)، شعار کاهش جمعیت، عقیم سازی، کنترل زاد و ولد و سقط جنین را به عنوان آرمان جهانی خود، در جهت رفع فقر و ایجاد جامعه ای متکامل معرفی کرده است. طبیعی است که دستاوردهای این شعار،  نوید جامعه ای با اندیشه دستیابی به پیشرفت اجتماعی، بدون نیاز به دین و اخلاق است. (همان، ص 288) این اقدامات غیراخلاقی، که در سایه شعارهای به ظاهر جذاب کنترل جمعیت و سقط جنین های اختیاری صورت می گیرد، توسط سازمان بهداشت جهانی، بانک جهانی و یونیسف در حال پیاده شدن در کشورهای در حال توسعه و توسعه نیافته اند. به نظر می رسد، اینها جملگی آسیب های اخلاقی است که دامنگیر سیاست کنترل جمعیت می باشد.

4. انقطاع نسل بشر

از جمله آثار رشد منفی و کاهش جمعیت، پیری و در نتیجه، حرکت به سمت و سوی انقاع نسل بشر است؛ زیرا بر اساس آموزه های برگرفته از معارف ناب قرآن و اهل بیت(ع)، یکی از مهم ترین فلسفه های ازدواج و تشکیل خانواده، زاد و ولد و تشکیل اجتماعات بشری است. اصولاً فلسفة ازدواج و تشکیل خانواده، بقای نسل بشری است که مطابق فلسفه آفرینش می باشد. افراد از طریق ازدواج و فرزندآوری، موجب پیوند بین نسل ها و تدوام نسل بشر می شوند. اما اگر قرار باشد، علی رغم تشکیل خانواده، تأکید بر اصل ازدواج باشد و زاد و ولد، نه تنها به عنوان یک اصل مطرح نباشد، بلکه سیاست راهبردی جامعه تاکید بر کنترل موالید باشد، در بلندمدت جامعه با امحا و انقطاع نسل بشر مواجه خواهد شد؛ معضلی که امروزه بسیاری از کشورهای غربی با آن موجه می باشند. کشور ما نیز در صورت تداون سیاست کنترل جمعیت، با این بحران جدی مواجه خواهد شد.

عبدالله عاصی
۰۲ آبان ۹۵ ، ۱۹:۴۷ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

تأملی در سیاست کنترل جمعیت؛ آثار و پیامدهای آن

امروز تأکید مسئولان امر بر فزونی جمعیت و دست شستن از سیاست کنترل جمعیت است. به نظر می‌رسد، این موضوع و اتخاذ سیاست پیشگیرانه، نیازمند توجه به زیرساخت‌های نهادی، فرهنگی، اجتماعی و مؤلفه‌های فرهنگی، دینی و اجتماعی است.

Description: خبرگزاری فارس: تأملی در سیاست کنترل جمعیت؛ آثار و پیامدهای آن

·          

بخش اول

چکیده

همواره بحث از جمعیت، و بررسی آثار و پیامدهای آن از جمله مباحث مهم و جذاب بوده است. در مقاطعی از تاریخ کشور ما، سیاست دولت مردان بر فزونی جمعیت و در مقاطعی دیگر بر کنترل و کاهش آن بوده است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بحث کنترل جمعیت به یک سیاست راهبردی تبدیل شد. نتیجة آن سیاست، امروز به بار نشسته و جامعة ایران را با معضل گسل و گسست نسلی، و پیری مفرط جمعیت مواجه ساخته است.

از این رو، امروز تأکید مسئولان امر بر فزونی جمعیت و دست شستن از سیاست کنترل جمعیت می باشد. به نظر می رسد، این موضوع و اتخاذ سیاست پیشگیرانه، نیازمند توجه به زیرساخت های نهادی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، ساختاری، زمینه ای، و امکانات، ظرفیت ها، محدودیت ها و مؤلفه های فرهنگی، دینی و اجتماعی است. به یک باره نمی توان فزونی جمعیت را امری ناپسند و کنترل آن را امری مطلوب تلقی کرد و یا به عکس.این مقاله، با رویکرد تحلیلی و بررسی اسنادی به واکاوی سیاست کنترل جمعیت و آثار و پیامدهای آن می پردازد.

کلیدواژه ها: جمعیت، تنظیم خانواده، کنترل جمعیت.

پیش درآمد

بحث از جمعیت، پویایی و ابعاد آن، یعنی میزان رشد، ساختار سنی، باروری، مرگ و میر و مهاجرت، به شدت متأثر از محیط و بستر اجتماعی در حال تغییر پیرامونی خود هستند، آنها نیز به نوبة خود، ابعاد مختلف توسعه نظیر توسعة اقتصادی، توسعة اجتماعی، توسعة انسانی، و توسعة پایدار را تحت تأثیر قرار می دهند (صادقی، 1388، ص 16). از این رو، همواره بحث از جمعیت، ازدیاد و یا کاهش و کنترل آن و نیز تنظیم خانواده، در طول تاریخ در عرصه های علمی و مباحث نظری و عملی از جمله مباحث جذاب و جدالی بوده است. حداقل قدمت این بحث را می توان به بیش از دوهزار و سیصد سال قبل یعنی به زمان افلاطون برگرداند.

آنجا که وی در کتاب جمهور خود این بحث را این گونه مطرح کرده است که وقتی یک گروه نخبه حاکم بخواهد جامعه را هدایت کند، باید به مقوله جمعیت توجه نماید: «...که هدف آنها حفظ تعداد میانگین جمعیت باشد... موارد بسیار دیگری نیز وجود دارد که باید مدنظر قرار گیرد. مواردی نظیر اثرات جنگ ها و بیماری ها و موارد مشابه که دولت می تواند با کمک آنها تا حد امکان از بزرگ یا کوچک شدن بیش از اندازه جمعیت جلوگیری کند» (افلاطون، 1367). همچنین برای حکومت ها، حاکمان، و سیاستمداران موضوع جمعیت همواره به عنوان موضوعی راهبردی و استراتژیک مطرح بوده است.

در کشور ما نیز در سال های اخیر، به ویژه پس از انقلاب اسلامی، بحث کنترل جمعیت از طریق «تنظیم خانواده»، موضوعی چالشی و بحث انگیز بوده است. چالش های جمعیتی در قالب محورهایی نظیر مسائل جمعیت، و شهرنشینی، جمعیت و اشتغال، جمعیت و محیط زیست، توزیع درآمد و فقر، امنیت غذایی، شاخص سواد و آموزش، برابری جنسیتی و توانمندسازی زنان، سیاست اجتماعی، بهداشت و سلامت، تغییر ساختار سنی جمعیت و پیامدهای آن و آینده باروری در ایران مطرح و مورد بحث و بررسی قرار گرفته است (صادقی، 1388، ص 186). اهمیت موضوع تا جایی است که با نگاهی اجمالی به روند رشد جمعیت از دهة پنجاه تا دهة هفتاد (1355ـ1375)، ما شاهد دوبرابر شدن جمعیت ایران هستیم.

در سال 1375 جمعیت ایران، حدود 60 میلیون نفر گزارش شد. از نظر جمعیت شناسان، 20 سال گذشته دورة انفجار جمعیت جوان در کشور بوده است (جهانفر، 1376، ص50ـ51). از این رو، برنامة تنظیم جمعیت در ایران پس از انقلاب، میان دولتمردان به یک سیاست راهبردی تبدیل گردید. بویژه مشکلات جنگ و پس از آن و نابسامانی های فرهنگی، اجتماعی،  اقتصادی، تحریم ها و نیز مشکلات فراروی کشور در بخش آموزش، بهداشت، مسکن و... زمینه ساز تبدیل «کنترل جمعیت» و «تنظیم خانواده» به یک موضوع راهبردی شد. اکنون پیامد این موضوع در دهه 90 این شده است که ما با افت شدید جمعیت مواجه هستیم و در چند سال آینده با رشد منفی جمعیت و پیر شدن تدریجی جمعیت مواجهیم. به هر حال، این موضوع با توجه به تأثیرات فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و حتی سیاسی گسترده اش از جمله موضوعاتی است که باید به جد مورد بحث اندیشمندان قرار گیرد. این پیامدهای ناخوشایند موجب شده است که نظام اسلامی در این موضوع تجدیدنظر نموده و پیامدهای منفی سیاست کنترل جمعیت را جدی تلقی نماید.

در همین زمینه، بر اساس سناریوی رشد پایین جمعیتی، که سازمان ملل متحد در سال 2010 منتشر کرده است، اگر ایران به همین صورت به ادامه جایگزینی جمعیتی بپردازد و برنامه ای برای تعادل آن نداشته باشد، در80 سال آینده جمعیت 31 میلیونی را تجربه خواهد کرد! از این میان، 47 درصد این جمعیت را افراد سالمند بالای 60 سال تشکیل می دهند. ایران در حال حاضر جز 10 کشوری است که به سرعت به سمت کهنسالی در حال حرکت است و از این جهت در جایگاه ششم جهان قرار دارد. به گونه ای که در بیست سال آینده، وارد مرحلة اول سالمندی جمعیتی خواهد شد و در ده سال آینده، مرحلة دوم سالمندی را تجربه خواهد کرد (Amir ahmadi, 1990). این خطری بالقوه برای کشور محسوب می شود؛ زیرا کاهش جمعیت به معنای کاهش نیروی انسانی کارآمد و فعال می باشد. این به معنای وارد کردن نیروی کار و کارشناسان فنی از سایر کشورهاست، که خود راه دیگری برای ورود فرهنگ بیگانه به کشور است.

با نگاهی اجمالی به علل و عوامل عمده افزایش جمعیت در ایران، به ویژه در این مقطع از تاریخ ایران، می توان به عوامل زیر در این زمینه اشاره کرد:

عوامل مذهبی: در اسلام داشتن فرزند بسیار و ازدیاد جمعیت مسلمان توصیه شده است. علاوه بر این، سقط جنین به دلیل ترس از روزی فرزندان و فقر نکوهش شده است.

عوامل فرهنگی: همواره در تاریخ ایران زمین، به ویژه در گذشته های نه چندان دور، خانواده های بزرگ و پرجمعیت دارای ارج و منزلت اجتماعی بوده اند. تمایل به زندگی گروهی و افزایش اقتدار نیز از خانواده به دلیل داشتن فرزند زیاد، زمینة تکثیر نسل را فراهم آورد.

عوامل اجتماعی: فقدان نظام تأمین اجتماعی در گذشته، مردان و زنان ایرانی را از دوران پیری، ناتوانی یا مرگ سرپرست خانواده، به هراس واداشته، داشتن یار و غمخوار و عصای دست و مددکار دوران پیری، از جمله دلایل علاقه والدین به داشتن فرزند بسیار بوده است (خانی، 1378).

اما در خصوص جمعیت و پیامدهای منفی و یا مثبت آن، توجه به سؤالاتی چند و بازکاوی اصل موضع ضروری است. اینکه به راستی آیا ارتباطی میان فزونی جمعیت با مسائلی همچون سلامت، بهداشت، آسیب های اجتماعی و رفتاری وجود دارد؟ نقش سیاست های استعماری، حاکمیت فرهنگ مدرنیته و جنبش های فمینیستی در مقوله کنترل جمعیت چیست؟ آیا ازدیاد جمعیت به تنهایی منشأ مشکلات است؟ آیا به راستی شهرنشینی و پیامدهای ناشی از آن، در ارتباط مستقیم با افزایش جمعیت است و یا این مشکلات ناشی از توسعه نامتوازن است؟ آیا پیشرفت های تکنولوژیکی در تولید منابع غذایی و انرژی، سرعت بیشتری نسبت به افزایش جمعیت داشته است؟ با توجه به اینکه کنترل جمعیت منجر به پیرشدن جمعیت است و جمعیت جوان و فعال رکن اساسی توسعه است، آیا می توان بدون جمعیت جوان و فعال، به توسعة سیاسی، اجتماعی،  فرهنگی و اقتصادی نائل آمد؟!

این پژوهش، درصدد پاسخ گویی به این سؤالات است. ازاین رو، در تلاش است تا با بازکاوی سیاست کنترل جمعیت، آثار و پیامدهای آن را بررسی نموده، بسترهایی که منجر به طرح این سناریو در بسیاری از کشورها و از جمله ایران شده و به سرعت هم نتیجه بگیرد را مورد بررسی قرار دهد.

مفهوم شناسی بحث

به کلیه کسانی که به طور مستمر در یک واحد جغرافیایی(کشور، استان، شهرستان، شهر و یا روستا) به صورت خانوار و خانواده زندگی می کنند، «جمعیت» گفته می شود (کاظمی پور، 1388، ص3). اما در موضوع «کنترل جمعیت» و «تنظیم خانواده» توجه به این نکته ضروری است که آنها را باید از یکدیگر تفکیک کرد. «کنترل جمعیت» به مباحث کلان افزایش جمعیت و پیامدهای اجتماعی و اقتصادی آن می پردازد و «تنظیم خانواده» افزایش موالید را عمدتاً از نظر فردی و در سطح خانواده، مورد توجه قرار می دهد.

واژة «تنظیم» در لغت به معنی ترتیب و آراستگی، استحکام و ترتیب دادن است (دهخدا، 1344، ج 1، ذیل واژه)؛ یعنی خانواده ها و دولت برای افراد و جامعه و مطابق امکانات، برنامه ریزی نمایند. «موالید» نیز به معنی فرزندان، نباتات و حیوانات است (همان) و در اصطلاح به معنی تولید و تکثیر نسل صالح و کارا است.

واژه های «تنظیم خانواده»، «بهداشت باروری» و «کنترل جمعیت»، هریک علاوه بر اشتراکاتی که دارند به مبانی یا اهداف معینی اشاره می کنند. «تنظیم خانواده»، دستورالعمل هایی است که طی آنها بارداری زنان، کنترل و فاصله گذاری می شود. در نتیجه، تعداد جمعیت خانواده کاهش می یابد. این دستورالعمل ها گاهی جنبة حکومتی پیدا می کند و به یک برنامه تبدیل می شود. در این صورت، به عنوان یکی از سیاست های دولتی شناخته می شود. «بهداشت باروری» در کاربرد وسیع و جهانی خود به سلسله رفتارهایی اشاره دارد که هدف اصلی آن ایمن سازی روابط جنسی است. از آنجایی که روابط جنسی و بهبودی نسل می تواند به بارداری منتهی گردد، این دستورات و رفتارها «بهداشت باروری» نامیده شده اند. اما واژة «کنترل جمعیت»، واژه ای جمعیت شناختی است (شیخی،1379، ص65؛ محمودیان، 1383، ص 153).

پیشینة بحث

هرچند جمعیت  ایران پس از دهة 20، به دلیل افزایش مستمر مرگ و میر با کاهش جدی جمعیت مواجه بود، اما در دوره زمانی بین سال های1360-1330، با رشد شتابان جمعیت مواجه گردید. به طوری که میانگین رشد سالانه جمعیت در این چهار دهه، به رقمی حدود 3 درصد افزایش یافت. این رشد سالانه موجب شد که جمعیت ایران هر 20 سال، دو برابر و در طول یک قرن، بیش از شانزده برابر شود. یعنی جمعیت ایران از 19میلیون نفر در سال 1335، به حدود 50 میلیون نفر در سال 1365 افزایش یابد. افزایش نرخ رشد اقتصادی کشور، ارتقا کیفیت و امید به زندگی در ایران و نیز گسترش بهداشت عمومی و به تبع آن کاهش میزان  مرگ و میر نوزادان و اطفال، نقش تعیین کننده ای در رشد شتابان جمعیت ایران داشت. به عبارت دیگر، این تحولات موجب شد که رشد طبیعی سالانه جمعیت ایران در فاصله سال های 1355 تا 1365، به رقم 2/3 درصد افزایش یابد. (امیراحمدی 1369)

در ایران، سیاست های جمعیتی مبتنی بر تنظیم خانواده، طی دو مرحله به اجرا گذاشته شد: ابتدا، پیش از انقلاب و از سال های 1341 برای اولین بار دولت به مسائل جمعیتی توجه کرد. در برنامة سوم عمرانی، مسئلة جمعیت مورد توجه قرار گرفت و در سال 1346 واحدی به نام «بهداشت و تنظیم خانواده» در وزارت بهداری وقت شکل گرفت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مدت کوتاهی برنامه های تنظیم خانواده به بوتة فراموشی سپرده شد. نتیجه این امر، افزایش سریع موالید و رشد جمعیت بود (کلانتری، 1378، ص13). اما در سال های پس از جنگ تحمیلی و از سال 1368، این موضوع مجدداً در دستور کار قرار گرفت. آمار رسمی نشان می دهد که ایران با افزایش 9/3 نرخ رشد جمعیت، از لحاظ نرخ رشد جمعیت در ردیف سوم کشورهای جهان قرار گرفته است. از این پس، موضوع کنترل جمعیت و لزوم تنظیم خانواده از سوی محافل گوناگون علمی و سیاسی مطرح و موافقت و مخالفت های زیادی در پی داشت.

همین امر موجب شد که سیاست های تعدیل رشد جمعیت از طریق تشویق و ترغیب برنامه های تنظیم خانواده و کاهش سطح زاد و ولد و باروری در کشور گرفته شود. تدوام این سیاست در دوران سازندگی و اصلاحات موجب شد که طی سال های 65 تا 84، سطح «باروری» در ایران با سرعتی استثنایی و کم سابقه در سطح بین المللی کاهش یابد. به طوری که شاخص های باروری و به تبع آن، میزان زاد و ولد در مقایسه با سال 1365، به کمتر از نصف تقلیل یافت. میزان باروری کل از 5/6 نوزاد زنده برای هر زن در سال 1365، به کمتر از 3 نوزاد زنده و به تبع آن، میزان رشد طبیعی سالانه جمعیت از 2/3 درصد در سال 1365، به کمتر از 5/1 درصد در حال حاضر تنزل یافته است. (Amir ahmadi, 1988).

در این میان، غفلت بزرگی که دولت های چهارم تا نهم مرتکب آن شدند، این بود که رابطه سیاست های کنترل جمعیت، با ترکیب جمعیتی معکوس می باشد؛ یعنی با کاهش موالید و کاهش رشد جمعیت، ساختار جمعیتی دگرگون می شود؛ به این معنا که سیاست کاهش مستمر زاد و ولد و انتقال از باروری طبیعی به باروری کنترل شده، به تدریج ساختار سنی جمعیت ایران را از وضعیت جوانی خارج و به طرف سالخوردگی سوق می دهد. در صورت تداوم سیاست کنترل جمعیتی، روند کاهش جمعیت کمتر از 15 ساله، به حدود 15 درصد خواهد رسید!

کنترل جمعیت؛ سیاستی استعماری

جنگ های تجاوزکارانه همواره سه هدف عمده را دنبال می کنند: 1. توسعه ثروت (سرمایه)؛ 2. اشغال سرزمین (گسترش سرزمین)؛ 3. افزایش نفرات (نیروی انسانی). به عبارت دیگر، هدف جنگ های تجاوزکارانه، دسترسی و سیطره بر منابع،  اعم از منابع مالی، تجاری، طبیعی و انسانی است. استراتژی جنگ طلبان، و تجاوزگران برای رسیدن به این هدف، کنترل منابع و به حداقل رساندن آن است.

این امر از طریق جنگ مستقیم و کشتن سربازان و بمب باران شهرها و کشتن انسان های بی گناه، با هدف کاهش سیطره و نفوذ دشمن بر منابع، کاهش مصرف آنها از این منابع و در نتیجه، کاهش جمعیت محقق می شود. به عبارت دیگر، مهم ترین مانع دشمن در جنگ های تجاوزکارانه، وجود جمعیت جوان و مولد است. ژاکلین  کاسون(Jacqueline Kasun) در کتاب جنگ علیه جمعیتThe War Against Populations))، نشان می دهد که کنترل جمعیت جهانی، کاملاً منطبق بر پارامترهای دکترین نظامی و یک جنگ تمام عیار است (panindigan.tripod.com/panindigan.html).

از نظر آلوین تافلر، پس از پایان جنگ سرد، سرویس های جاسوسی دچار بحران هویت شده و به دنبال هدف و مأموریتی قابل توجه بودند تا وجود خود را توجیه کنند. از دیدگاه آنها دشمن، دیگر اتحاد جماهیر شوروی نبود، حتی کشور کمونیستی چین نبود. کمیسیون سه جانبه پیمان اقتصادی ای در سال 1973 میان آمریکا، اروپا و ژاپن در دفاع از منابع اقتصادی مشترک در مقابل کشورهای در حال توسعه منعقد گردید.

این کمیسیون سه جانبه، به عنوان تسریع کنندة تغییر قطب ژئوپلتیک از «شرق در مقابل غرب» به «شمال در مقابل جنوب» به کار رفت. دشمنی که این کمیته خطر آن را جدی می دانست، رشد جمعیت بومی در کشورهای کمتر توسعه یافته با منابع غنی  بود 1993, p.155)،. (Alvin and Heidi Toffler

بنابراین، به نظر می رسد در ورای شعارهای جذاب و فریبنده، همراه با بیان یافته های به ظاهر علمی در زمینه پیامدهای کنترل جمعیت، استعمارگران قرار دارند که در پی منافع خود هستند. در دهه هفتاد و در زمان هنری کسینجر (مشاور امنیت ملی رئیس جمهور وقت آمریکا) پروژ ه ای دربارة تأثیر روند رشد جمعیت جهانی بر امنیت ملی آمریکا طراحی و انجام شد. این پروژه، روند فزاینده رشد جمعیت جهانی را برخلاف امنیت ملی آمریکا دانسته و با تشریح استراتژی آمریکا در مورد جمعیت جهانی، سیاست  ها، راهکارها، چگونگی همکاری سازمان های بین المللی و روش ترغیب و اقناع رهبران کشورهای مورد نظر برای کاهش روند رشد جمعیت را تبیین می کند ((www.whitehouse.gov/nsc/history.html-7.

بر اساس این پژوهش، جمعیت کشورهای در حال توسعه و با منابع غنی در صورتی که با همان ضریب رشد افزایش یابد، موجبِ به شدت بالا رفتن خواست ها و انتظارات عمومی در میان مردم از جمله آموزش، اشتغال، بهداشت و مسکن می شود که خود به ناپایداری های اجتماعی و سیاسی در این کشورها تبدیل خواهد شد. این ناپایداری ها در کشورهای دارای منابع غنی، تا اندازه زیادی منافع کشورهای صنعتی همچون آمریکا و بهره آنها از این منابع و سرمایه گذاری در کشورهای فوق را به خطر خواهد انداخت(Ibid). از سوی دیگر، فشار ایجاد شده برای تأمین نیازهای این جمعیت بالا، در آینده موجب می شود که دولت ها و حاکمان این کشورها، به دنبال افزایش قیمت نفت جهت تأمین نیازها و انتظارات رفاهی و معیشتی مردم خود باشند. افزایش قیمت نفت نیز تأثیر بسیار منفی بر روی اقتصاد آمریکا خواهد داشت ((panindigan.tripod.com/panindigan.html

به همین دلیل، نظریه پردازان کشورهای استعماری با صراحت نگرانی خود را از افزایش جمعیت جوان کشورهای جهان، به ویژه کشورهای اسلامی اظهار می دارند. در واقع، افزایش جمعیت کشورهای اسلامی،  معضل عمده فراروی کشورهای استعماری است. از این رو، سایر کشورها را تشویق به کنترل جمعیت می کنند. ساموئل هانتینگتون در بخشی از مصاحبه خود، درباره تمدن اسلام و چین و چالش آنها با تمدن غرب، با اشاره به نقش روزافزون مسلمانان می گوید:تمدن اسلام تمدنی است که چالش آن تا حدودی متفاوت از دیگر چالش هاست؛ چراکه این تمدن اساساً ریشه در نوعی پویایی جمعیت دارد. رشد بالای زاد و ولد، که در اکثر کشورهای اسلامی شاهد آن هستیم، این چالش را متفاوت کرده است. امروزه بیش از 20 درصد جمعیت جهان اسلام را جوانان 15 تا 25 ساله تشکیل داده اند(گاردنر، 1386،  ص296).

علاوه بر این، افزایش جمعیت مسلمانان در خود کشورهای غربی نیز نگرانی دیگر قدرت های بزرگ است. رشد منفی جمعیت نژاد اروپایی و زاد ولد زیاد مسلمانان، بر بسیاری از مناسبات سیاسی، اجتماعی،  فرهنگی و اقتصادی کشورهای مزبور تأثیرگذار است؛ زیرا همواره در طول تاریخ جمعیت، یک عامل مهم در اقتدار سیاسی است. به همین دلیل، امروزه کشور چین، یک تهدید جدی برای قدرت های بزرگ محسوب می شود.در مجموع، به نظر می رسد شعار کنترل جمعیت، به عنوان یک سیاست راهبردی با اهداف و انگیزه های خاص، از سوی کشورهای توسعه یافته و استعماری نسبت به کشورهای جهان سوم و در حال توسعه تبدیل شده است.

جمعیت؛ توسعه یا فقر؟

اجمالاً، در زمینه بحث توسعه و جمعیت، سه دیدگاه وجود دارد:دیدگاه بدبینانه(مالتوس و نئومالتوسین ها)، خوش بینانه(بازراپ، سایمون و کوزنتس) و بی طرفانه (مدل های جدید اقتصادی) مطرح شده که به ترتیب رشد جمعیت را مانع، محرک و بی تأثیر در فرایند رشد و توسعه اقتصادی می دانند... علاوه بر این، در رویکرد و گفتمان جدید جمعیت و توسعه، به ویژه با توجه به تجربه انتقال ساختار سنی شرق آسیا و رشد معجزه آسای اقتصادی همراه با آن، تئوری پنجره جمعیتی(Demographic Window)، و مفاهیم مرتبط با آن، از قبیل فایده یا امتیاز جمعیتی، هدیه جمعیتی، و... در خصوص تاثیرات رشد و پویایی جمعیت بر رشد و توسعه اقتصادی مطرح شده است (جمعی از نویسندگان، 1388، ص 306). در هر سه رهیافت، و مدل نظری، بر رشد جمعیت به عنوان متغییر پویایی جمعیت تأکید شده است. این امر موجب شده تا تأثیر تک عامل جمعیتی کلیدی در فرایند توسعه اقتصادی، یعنی ساختار سنی جمعیت و تغییرات آن نادیده گرفته شود. (همان، ص 308)

با این وجود، همواره در بحث از جمعیت و توسعه، توجه به این مهم وجود داشته که کلیدی ترین عامل توسعه، نیروی انسانی است. نیروی انسانی محور و محرکه رشد اقتصادی و توسعه اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است. چهار عاملِ سرمایة مادی، سرمایة انسانی، عامل طبیعی و سرمایة زیرساختی و زیربنایی از عوامل رشد و توسعه اقتصادی کشور محسوب می شوند. محدودیت هریک از این عوامل، رشد و توسعه اقتصادی را محدود می کند. برای مثال، اگر در کشوری سرمایه و منابع مالی قوی باشد، اما رشد جمعیت و به تبع آن، منابع انسانی محدود گردد، فرایند رشد و توسعه عقیم خواهد ماند. از نظر کارشناسان توسعه، اگر جمعیت کشوری جوان، مولد، فعال و کارا باشد، می تواند عامل رشد و توسعه بوده و به عکس، اگر جمعیت کشوری سالخورده، غیرمولد و مصرفی و ناکارا باشد، مانعی برای رشد و توسعه خواهد بود.

مثال روشن این امر، پرجمعیت ترین کشور جهان، یعنی کشور چین می باشد که به دلیل مولد و کارا بودن جمعیت خود، توانسته است بیشترین نرخ رشد اقتصادی را در بین کشورهای قدرتمند اقتصادی با نرخ 8 درصد به ثبت رسانده و مازاد درآمد ارزی خود را تا 200 میلیارد دلار ارتقا دهد. این امر شاهدی است بر اینکه جمعیت زیاد، با یک مدیریت کارآمد اقتصادی، نه تنها تهدید نیست، بلکه فرصتی طلایی و بی نظیر برای رشد و توسعه می باشد.

بنابراین، متغیر افزایش و یا کاهش جمعیت، نقش برجسته ای در امکان توسعه و یا عدم توسعه یک جامعه ایفا می کند. به نظر می رسد، نمی توان به یک باره در خصوص فزونی و یا کاهش جمعیت به داوری نشست و حکم مطلق به ازدیاد و یا کاهش آن کرد. اتخاذ رویکرد پیشگیرانه و تنظیم کنترل موالید و یا سیاست افزایش جمعیت، باید با توجه به متغیرهای چند در یک جامعه صورت گیرد. از جمله، مجموعه آموزه های دینی و فرهنگی، امکانات و زیرساخت های اقتصادی، اجتماعی، نهادی، اکولوژیکی، اقلیمی، فرهنگ کار و تلاش، امکانات، ظرفیت ها، امکان و یا عدم امکان توسعه شبکه حمل و نقل، محدودیت های فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی، و... از این رو، رهبر فرزانه انقلاب، با توجه به جمیع جهات، کشور ایران را متناسب برای جمعیت 150 میلیونی می دانند.

عبدالله عاصی
۰۲ آبان ۹۵ ، ۱۹:۴۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

سن مناسب ازدواج از دیدگاه اسلام

گرچه در اسلام سنّ مشخصى براى ازدواج مقرّر نگردیده است، اما احادیث منقول از پیامبر اکرمو امامان معصوم(علیهم السلام) و سیره عملى آن بزرگواران، شواهد گویایى بر اهتمام ایشان در تعجیل امر ازدواج است. از نظر قرآن، ازدواج مایه آرامش روح و روان آدمى است و خود از نشانه هاى رحمت و بزرگى خداوند است.2

تشویق به ازدواج، بخصوص در سن جوانى و کراهت اسلام از تجرّد و رهبانیت، در بسیارى از سخنان معصومان(علیهم السلام)آمده است. آثارى همچون بزرگداشت سنّت پیامبر(صلى الله علیه وآله)،3 قرار گرفتن در ولایت و حمایت خداوند،4 به خشم آمدن شیطان،5 حفظ و کامل شدن ایمان جوانان،6مضاعف شدن ثواب عبادت،7 زیاد شدن روزى،8و مانند آن، در کلام معصومان(علیهم السلام) از برکات ازدواج شمرده، و از کسانى که اسباب ازدواج جوانان را فراهم مى کنند، تمجید شده است.9

همچنین تجرّد و تأخیر در امر ازدواج در بعضى روایات مردود دانسته، و تأکید شده است که هیچ چیز نباید موجب تأخیر ازدواج شود، حتى فقر.10

روایتى مردان بدون همسر را سرزنش مى کند،11 و تجرّد را سبب شرور شدن مى داند.12در روایتى دیگر مى خوانیم: یکى ازحقوق فرزند بر پدر، آن است که پس از بالغ شدن، او را به ازدواج درآورد،13 و در روایت دیگر، به کسانى که صاحب دخترند سفارش مى کند در ازدواج دخترانشان تعجیل کنند: امام رضا (علیه السلام) مى فرماید: جبرئیل امین بر

پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) نازل شد و عرض کرد: اى محمّد(صلى الله علیه وآله)پروردگارت به تو سلام مى رساند و مى فرماید: دختران باکره مانند میوه درختان هستند و همان گونه که میوه وقتى مى رسد، چاره اى جز چیدن ندارد، وگرنه تابش خورشید و وزش باد آن را فاسد مى کند، دختران باکره هم وقتى به سن بلوغ و ازدواج مى رسند، چاره اى جز ازدواج ندارند، وگرنه از گرفتار شدن به فتنه و انحراف، در امان نیستند. آن گاه رسول خدا(صلى الله علیه وآله)مردم را جمع کرد و به منبر رفت و پیام پروردگار عزیز و بلندمرتبه را به آنان ابلاغ نمود.14

همچنین روایت دیگرى بهترین سن ازدواج دختران را ابتداى سن بلوغ مى داند.15

بنابراین، مى توان نتیجه گرفت: اسلام در الگوى مطلوب خود، پایین بودن سن ازدواج را اصل مى داند. در عین حال، مشکلات ناشى از ازدواج هاى زودهنگام را نادیده نمى گیرد و در جهت رفع آنها کوشش مى نماید.16 روشن است که با گسترش برنامه هاى آموزشى، بهداشتى و فرهنگى و نیز بهبود وضع اقتصادى مردم، بسیارى از این مشکلات مرتفع خواهند شد.

نتایج تحقیقات تجربى وینچ ( Robert F.Winch) در جامعه آمریکا نیز تا حدى با این جهت گیرى همخوانى دارد. به گفته وى، مشکل ازدواج زودهنگام ازخودآن برنمى خیزد،بلکه برخاسته از عدم آمادگى براى پذیرش تعهدات ازدواج و نقش هاى ناشى از آن است. از این رو، ازدواج هاى زودهنگام در دو حالت کاملا رضایت بخش اند:

1. آنجا که افراد نوجوان آمادگى پذیرش نقش هاى بزرگ سالان را دارند؛ مانند اعضاى قشرهاى پایین در جامعه آمریکا که در مشاغل غیرماهرانه یا نیمه ماهرانه اشتغال دارند.

2. آنجا که انتظار نمى رود چنین نقش هایى را بپذیرند؛ مانند اعضاى قشرهاى بالا که معمولا از سوى والدین حمایت مالى مى شوند.

اما زمانى که از جوانان در ابتداى ازدواج انتظار مى رود که به لحاظ اقتصادى مستقل باشند، اما وسائل ضدباردارى به خوبى استفاده نمى شوند و فقط آموزش بلند مدت متداول است، ازدواج زودهنگام آثار منفى در پى دارد.17

عبدالله عاصی
۰۲ آبان ۹۵ ، ۱۹:۴۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر