تنها نمان

پیامبر صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله :هر کس دوست دارد خداوند را پاک و پاکیزه دیدار کند، باید ازدواج نماید. وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۱۸، ح ۲۴۹۱۲

تنها نمان

پیامبر صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله :هر کس دوست دارد خداوند را پاک و پاکیزه دیدار کند، باید ازدواج نماید. وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۱۸، ح ۲۴۹۱۲

تنها نمان

پیامبر صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله : مَنْ اَحَبَّ اَنْ یَلْقَى اللّه‏َ طاهِرا مُطَهَّرا فَلْیَلقَهُ بِزَوجَةٍ ؛
خانواده گلخانه ای، پر از محبت و احساس، سازندگی، و آینده نگری است. کانون خانواده، محیطی پر از شور و شادی و پیوندی به گذشته و پلی به آینده است و هیچ اجتماعی به اجتماع خانواده نمی رسد. خانواده اجتماع مقدسی است.
با وجود چتر زیبایی چون خانواده (والدین، همسر ، فرزندان ، بردار و خواهر) تنها ماندن چرا.

۵ مطلب با موضوع «حجاب» ثبت شده است

آیت الله بهاءالدینی فرمودند:

 

اگر زنان چادری می خواستند نشانشان می دادم عرقی که در فصل گرما به خاطر حفظ حجاب می ریزند, دانه دانه اش خورشید است. شما خورشید خدا هستید.

و ایشان این روایت را از ثواب الاعمال نقل می کردند عرقی که زن زیر چادر می ریزد سه جا برای او نور می شود:

در درون قبر

در برزخ

در قیامت

و اگر زنان بی حجاب از من می خواستند همین الان نشانشان می دادم که این موی سر که به نامحرم نشان می دهند آتش است. آنها در آرایش زیبایی نیستند، بلکه در آرایش آتش هستند.

به نقل از مجله طب اسلامی

عبدالله عاصی
۰۹ بهمن ۹۵ ، ۲۱:۵۹ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲ نظر


مخصوصا دخترا حتما بخونن‼️
داداشم منو دید تو خیابون..😳 
با یه نگاه تندبهم فهموند برو خونه تا بیام..😠
خیلی ترسیده بودم.. 😰
الان میاد حسابی منو تنبیه میکنه..😰
نزدیک غروب رسید..🌅 
وضو گرفت دو رکعت نماز خوند📿
بعد از نماز گفت بیا اینجا
خیلی ترسیده بودم😰
گفت آبجی بشین☺️
نشستم🙄
بی مقدمه شروع کرد 
یه روضه از خانوم حضرت زهرا خوند❗️😭😭😭
حسابی گریه کرد منم گریه ام گرفت😭😭
بعد گفت آبجی میدونی بی بی چرا روشو از مولا میپوشوند🤔
از شرم اینکه علی یدفعه دق نکنه😔
آخه♥️غیرت الله♥️
میدونی بی بی حتی پشت در هم نزاشت چادر از سرش بیفته!😔
میدونی چرا امام حسن زود پیر شد😔
بخاطر اینکه تو کوچه بود و نتونست کاری برا ناموسش کنه😭😭😭😭
آبجی حالا اگه میخوای منو دق مرگ نکنی
تو خیابون که راه میری مواظب روسری و چادرت باش😥
یدفعه ناخداگاه نره عقب و یه تار موت بیفته بیرون❗️
من نمیتونم فردای قیامت جواب خانوم حضرت زهرا رو بدم❗️😰

❤️کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد است.

عبدالله عاصی
۰۷ بهمن ۹۵ ، ۲۱:۵۶ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۶ نظر

همسران دوست داشتنی

♥•٠·

زن به شوهرش گفت : راضی باش از من ؛ وقتی میرم خرید می دانم اگر چونه بزنم کمتر می خرم جنس 

ها رو 

ولی برای این که با نامحرم صحبت نکنم همان قیمتی که نوشته شده رو می ذارم روی پیشخون و جنسم رو برمی‌ دارم ؛ 

مرد پیشانی همسرش را بوسید 

همسران دوست داشتنی  ♥•٠· زن به شوهرش گفت : راضی باش از من ؛ وقتی میرم خرید می دانم اگر چونه بزنم کمتر می خرم جنس ها رو  ولی برای این که با نامحرم صحبت نکنم همان قیمتی که نوشته شده رو می ذارم روی پیشخون و جنسم رو برمی‌ دارم ؛  مرد پیشانی همسرش را بوسید
 
 
عبدالله عاصی
۰۱ بهمن ۹۵ ، ۲۱:۵۲ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

داستان زیبای دختر بی حجاب

 

داستان زیبای دختر بی حجاب

 
اگر دلتون شکست ما را هم دعا کنید.التماس دعا.دختر بی حجابی بودم.....کلا اعتقادی به حجاب نداشتم......به محرم و نا محرم.به حجاب ....برام بی اهمیت بود........ سفت و سختم پای خواستم بودم.اصلا علاقه ای به چادر نداشتم. حس میکردم بی کلاس و بی پرستیژ میشم.

 

کل تفریحاتمون تو مهمونی و دور همی و خرید و اینجور چیزا خلاصه میشد..
کاری نداشتم آرایشم مناسبه یانه....
مشهد زیاد قسمتم میشد ....میرفتم حرم..
یه چادر الکی سر میکردم و زیارت و بعد تو مرکز خریدا می چرخیدم
یادم میرفت اصل قضیه چیه .. .
نزدیک روز پدر بود روز ولادت حضرت علی (ع) قرار شد خانوادگی بریم ترکیه
کلی برنامه ریزی کردیم که همه شهراش رو بریم
یه هفته مونده بود به سفر
نمیدونم چرا..ولی یهو به دلم افتاد
پیش خودم گفتم
اگه بهت بگن جای ترکیه برو کربلا میری؟
کلی واسه سفرم برنامه ریزی کرده بودم خرید و تفریحو..
تو دلم گفتم اگه بگن برو کربلا میرم!
آخه یه دوست امام حسینی پیدا کرده بودم که از کربلا زیاد میگفت بهم
یهو تلفن خونمون زنگ خورد داداشم گفت:
ساناز یه کاروان داره میره کربلا یه هفته دیگه
گفتن جای خالی داره؛میری؟
هنگ بودم پشت تلفن .....بخدا گریم گرفت
گفتم حتما...معلومه که میرم
به مامان و بابا و خواهرم گفتم:
من ترکیه نمیام .....میخوام برم کربلا!
مادربزرگم حدود 87 سالش بودو قسمتش نشده بود.گفتم میبرمش با ویلچر..
من باید برم کربلا!
باید! ......به دلم افتاده......
خواهرم گفت نمیام و ترکیه مو کنسل نمیکنم.
گفتم هرکی میخواد بره ترکیه بره.من میرم کربلا
پدر و مادرم وقتی اشتیاق مو دیدن همراهیم کردن
خواهرمم دید اینجوریه گفت بعدش میریم ترکیه
در عرض۶ روز راهی کربلا شدم…
نمیدونستم چجور جاییه،کلی لباس و کفش و وسایل خوب بردم.
میگفتم یه روز اینو میپوشم یه روز اونو
وقتی رفتم....
کدوم مد؟کدوم تیپ؟ .
روز ولادت امام علی (ع) نجف
ولادت امام جواد الائمه (ع) کاظمین
نیمه رجب کربلا
پنجشنبه شب کربلا
خدای من کجا بودم...با ویلچر مادربزرگم همه جا رفتیم.سفر سختی بود..روزی ۵،۶ بار میرفتم حرم امام حسین.
روزی۳،۴ساعت بیشتر نمیخوابیدم
همش بی دلیل گریه گریه…
اصن نمیدونم چه حالی بود...
من فقط گریه میکردم
یه حاج آقایی تو کاروانمون بود
بهش گفتم حاج آقا من دختر بی حجابی بودم..ساز می زدم...الان از همه چی افتادم...
گفت :من حاضرم قسم جلاله بخورم تو نظر کرده امام حسینی…
آقا اینو که گفت من گریه گریه...
گفتم از آقام امام حسین حجاب میخوام
زیر قبه امام حسین نماز خوندم...اول واسه اون دوستی که منو کنجکاو و کربلایی کرد..
دوم واسه اینکه بهم اراده بده با حجاب شم.
هی درگیر بودم
انتخاب سختی بود
واقعا حجاب برام سخت بود
اما روز آخر دیگه تصمیم گرفتم برگردم ایران چادرمو زمین نذارم
گفتم یا امام حسین به عشق تو چادری شدم...حس میکنم خودت با دستای خودت
چادر سرم کردی
از نجف چادر خریدم و ایران که اومدم اون چادرو سرکردم
الان دیگه توبه کردم.هر روز سر نمازم از امام حسینم میخوام منو تو این راه ثابت قدم نگه داره
کربلا بودم ازحرم حضرت عباس اومدم بیرون که برم حرم امام حسین
یه جوونی بهم برگه داد گفت پنجشنبه مهمون حضرت عباسین
کلی گریه کردم ازخوشحالی
رفتم حرم امام حسین
تا ۳ شب اونجا بودم
روبروی ضریح آقا نشسته بودم کیفم کنارم بود
بلند شدم برم...رسیدم جلوی دردیدم کیفم نیست
کیفمو دزدیدن ......پولش مهم نبود
میدونی چی عذابم داد؟
اینکه اون برگه توکیفم بود
ازحرم تاهتل گریه میکردم.ضجه میزدم .....همه بهم نگاه میکردن
مامانم گفت پولت رفت فدای سرت.گریه نداره؛
گفتم مامان اون برگه شام توکیف بود
تا ۵ صبح گریه کردم و گفتم یا امام حسین میدونم
بی لیاقت بودم که اون برگه رو ازم گرفتین
ساعت ۵ صبح پا شدم رفتم رستوران هتل صبحانه بخوریم که بریم ۲ روز نجف و برگردیم
یهو دیدم یه خانم اومد گفت کیفت رودر حرم امام حسین آویزون بوده
بیا این کیفت...........کیفو باز کردم
هیچی تو کیفم نبود..........،جز اون برگه..

هممون گاهی همینجور غافلگیر میشیم ولی میشه کربلا باشه؟؟

منبع:سایت فرهنگی مذهبی یارگمنام

عبدالله عاصی
۰۳ آبان ۹۵ ، ۱۴:۱۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

شخصی تعریف میکرد:که روزی داشتم بهمراه همسرم در پارکی قدم زنان میرفتیم ،

جوانی هم با همسرش در حال عبور بود و وقتی به ما رسید با تمسخرپرسید:یه سوالی اگه ازتون بپرسم جواب میدین ؟

 

منم تعجب کنان گفتم :اگه جوابشو بدانم حتما

پرسید چرا خانمتان با حجاب هست حالا اگه یه کم موهایش بیرون باشه چی میشه؟چرااینقدر سخت گرفتی؟

من که سعی کردم خونسردی خودمو حفظ کنم گفتم: میدونی فرق با حجاب با بی حجاب چیه.گفت:چیه

گفتم اتومبیل شخصی با تاکسی چه فرقی داره

گفتش:تاکسی برای استفاده عموم همه سوارش میشن ولی اتومبیل شخصی  برای استفاده شخصیست دیگه

بهش گفتم: زن بی حجاب با زن پوشیده هم همینگونه هست زن بی حجاب همگانی است وبرای استفاده

ولذت بردن برای دیگران است.مردم با دیدنش لذت و...میبرن بنابراین چنین زنی همچون تاکسی است

اما زن با حجاب فقط اختصاص به همسرش دارد زیبایهایش را دیگران نمیبین و نزد همسرش محبوب است

چون میداند فقط مال اوست نه...

جوان سر بزیر انداخته بهم گفت شرمنده من خواستم مسخره کنم ولی تو منو درس بزرگی دادی من دوست ندارم زنم تاکسی باشه و...

به نقل از http://www.miyanali.com/Mahdi13/42

 

عبدالله عاصی
۰۳ آبان ۹۵ ، ۱۳:۵۷ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر