تنها نمان

پیامبر صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله :هر کس دوست دارد خداوند را پاک و پاکیزه دیدار کند، باید ازدواج نماید. وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۱۸، ح ۲۴۹۱۲

تنها نمان

پیامبر صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله :هر کس دوست دارد خداوند را پاک و پاکیزه دیدار کند، باید ازدواج نماید. وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۱۸، ح ۲۴۹۱۲

تنها نمان

پیامبر صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله : مَنْ اَحَبَّ اَنْ یَلْقَى اللّه‏َ طاهِرا مُطَهَّرا فَلْیَلقَهُ بِزَوجَةٍ ؛
خانواده گلخانه ای، پر از محبت و احساس، سازندگی، و آینده نگری است. کانون خانواده، محیطی پر از شور و شادی و پیوندی به گذشته و پلی به آینده است و هیچ اجتماعی به اجتماع خانواده نمی رسد. خانواده اجتماع مقدسی است.
با وجود چتر زیبایی چون خانواده (والدین، همسر ، فرزندان ، بردار و خواهر) تنها ماندن چرا.

۲۹ مطلب با موضوع «چند همسری» ثبت شده است

پیامدهای کاهش جمعیت

برخی از آثار و پیامدهای کاهش جمعیت عبارتند از:

1. عدم رشد و توسعة اقتصادی

از جمله آثار و پیامدهای منفی کاهش جمعیت، تغییر ساختار جمعی و به اصطلاح، پیر شدن جمعیت کشور و در نتیجه، عدم رشد و توسعه اقتصادی است. بدین معنا که انتقال هرم سنی جمعیت از جوانی به سالخوردگی، در شرایطی است که محرکة اصلی و کلیدی توسعه «منابع انسانی» می باشد؛ زیرا اگر به راستی دولتی بخواهد در خدمت مردم باشد و در تلاش برای توسعه اقتصادی جامعه باشد، و همه توان و ظرفیت منابع ملی، سرمایه و زیرساخت های سخت افزاری و نرم افزاری را به درستی به کار گیرد، افزایش جمعیت عاملی برای شتاب روند توسعه اقتصادی می باشد؛ زیرا مهم ترین نیاز اولیه توسعه اقتصادی، وجود نیروهای جوان، فعال و کارآمد است. بنابراین، کاهش جمعیت موجب پیری جمعیت است که خود مانعی برای رشد و توسعه اقتصادی خواهد بود. به عبارت دیگر، در شرایط کنونی که جامعه اسلامی ما با معضل گسل کاهش جمعیت مواجه است، این امر عامل مهمی برای عقب ماندگی و عدم توسعه کشور است.

2. پیری و بی نشاطی جمعیت

از دیگر مشکلات ناشی از تنظیم خانواده و کنترل جمعیت، پیری جمعیت و فقدان نشاط و تحرک لازم اقتصادی، اجتماعی است. روشن است که توسعه و رونق اقتصادی وابسته به نیروی جوان و کارآمد است. با کاهش و رشد منفی جمعیت، جمعیت جامعه پیر می شود و از نشاط و سرزندگی لازم برخوردار نخواهد بود؛ زیرا جوانان مایة پویایی و سرزندگی جوامع هستند و غالب نوآوری ها، خلاقیت ها و نیز جهش های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی توسط نیروهای جوان به منصه ظهور می رسد. در جامعه با جمعیت پیر، دولت ها و صاحبان سرمایه، احساس خطر می کنند.

اساساً ناامیدی بر جامعه سایه می افکند و جامعه به سمت محو شدن کامل حرکت می کند. ژاک شیراک، نخست وزیر وقت فرانسه، درباره کشورهای مدرن اروپایی پیش بینی کرد: «اروپا در حال محو شدن است. به زودی کشورهای ما خالی می شوند. به همین دلیل بعضی کشورهای بزرگ، از جمله کانادا به طور جدی روی برنامه مهاجرت پذیری، سرمایه گذاری کرده اند. در حال حاضر، ایالت کبک در کانادا حمایت از زادآوری را شروع کرده است. در این ایالت، برای نوزادان جدید 7500 دلار نقد در نظر گرفته شده است. (مک کبین،1384)

3. آسیب های اخلاقی و تربیتی

یکی از پیامدهای منفی کاهش و نیز کنترل جمعیت، آسیب های اخلاقی و تربیتی است. جان رایان، دین شناس کاتولیک امریکایی، از زنان می خواهد که بچه های زیادی داشته باشند. وی معتقد است تأمین خانواده های بزرگ، به انواعی از نظم نیاز دارد که حاصل آن زندگی موفق است. نوع زندگی ای که فقط با داشتن هزینة ادامة زندگی اتفاق می افتد؛ یعنی ایثارکردن، احیای خود برای دست برداشتن از امکانات و پیش دستی برای رسیدن به آینده. وی معتقد است: کارشناسانی که به کنترل موالید معتقدند، به نوع شخصیت هایی که لازم است درست شود تا جامعه به صورت متعادل رشد کند و به حیات خود ادامه دهد، فکر نکرده اند. نکته دیگر اینکه، خانواده های کم جمعیت ممکن است ثروتمند شوند، اما ثروتمند شدن آنان، از فقیر ماندنشان خطرناک تر است (همان،  ص32)

این موضوع به واقعیتی غیرقابل انکار اشاره دارد؛ زیرا ما در مباحث جمعیت شناختی، غالباً به آسیب هایی توجه می کنیم که از ترکیب فقر و پرجمعیتی خانواده ها به وجود می آید. در این زمینه از یک سو، از آسیب های اخلاقی و تربیتی ای که متوجه خانواده های کم جمعیت، به ویژه تک فرزندی است، غافل می شویم و از سوی دیگر، به منافع و فوایدی که در خانواده های پرجمعیت وجود دارد، توجه نکرده ایم؛ زیرا ترکیب رفاه و تک فرزندی، خود مقوله ای است که می تواند موجب بروز مشکلات فراوانی شود؛ زیرا کودکان در خانواده های کم جمعیت، به ویژه تک فرزندی، همواره با سلسله خواست ها و انتظارات بی پایانی رشد می کنند که همه یا اکثر آنها برآورده می شود.

از این رو، فرزندان در چنین خانواده هایی با مفاهیم ارزشی و اخلاقی ای نظیر قناعت، ایثار، گذشت، کمک به هم نوعان،  صبر، شکیبایی، تحمل، مدارا و... بیگانه خواهند بود. از سوی دیگر، به دلیل اصالت رفاه و لذت، والدین نیز فرزند بیشتر را «مزاحم» تلقی می کنند. والدین در چنین خانواده هایی، از نعمت فرزندان، بی بهره خواهند بود. بنابراین، اگر در نگرش دینی قناعت، ایثار، گذشت، همیاری، کمک به همنوعان، کار و تلاش برای رشد و راحتی دیگران و سایر ارزش های اخلاقی، فی نفسه ارزش است و رفاه و لذت مادی در درجه دوم اعتبار و اهمیت قرار دارد، سیاست های کاهش جمعیت تا حد پیدایش خانواده های تک فرزند از این منظر، امری نامطلوب خواهد بود؛ زیرا کنترل جمعیت منجر به هسته ای شدن و تک فرزندی شدن خانواده شده، و این خود تابعی از اولویت یافتن رفاه و لذت مادی است.

این امر تغییراتی را در رفتارهای جنسی مردان و زنان موجب می شود. دستیابی دختران و پسران در سنین مختلف به ابزارهای کنترل بارداری و اطمینان از عدم بارداری های ناخواسته، زمینة لازم را برای ایجاد روابط جنسی خارج از چارچوب خانواده افزایش می دهد. علاوه بر اینکه، تنظیم خانواده و کنترل جمعیت دستاویز مناسبی برای مدافعان سقط جنین در جامعه می شود. (گاردنر، 1386، ص 287)

به همین دلیل، جنبش اصلاح نژادی(good birth movement)، شعار کاهش جمعیت، عقیم سازی، کنترل زاد و ولد و سقط جنین را به عنوان آرمان جهانی خود، در جهت رفع فقر و ایجاد جامعه ای متکامل معرفی کرده است. طبیعی است که دستاوردهای این شعار،  نوید جامعه ای با اندیشه دستیابی به پیشرفت اجتماعی، بدون نیاز به دین و اخلاق است. (همان، ص 288) این اقدامات غیراخلاقی، که در سایه شعارهای به ظاهر جذاب کنترل جمعیت و سقط جنین های اختیاری صورت می گیرد، توسط سازمان بهداشت جهانی، بانک جهانی و یونیسف در حال پیاده شدن در کشورهای در حال توسعه و توسعه نیافته اند. به نظر می رسد، اینها جملگی آسیب های اخلاقی است که دامنگیر سیاست کنترل جمعیت می باشد.

4. انقطاع نسل بشر

از جمله آثار رشد منفی و کاهش جمعیت، پیری و در نتیجه، حرکت به سمت و سوی انقاع نسل بشر است؛ زیرا بر اساس آموزه های برگرفته از معارف ناب قرآن و اهل بیت(ع)، یکی از مهم ترین فلسفه های ازدواج و تشکیل خانواده، زاد و ولد و تشکیل اجتماعات بشری است. اصولاً فلسفة ازدواج و تشکیل خانواده، بقای نسل بشری است که مطابق فلسفه آفرینش می باشد. افراد از طریق ازدواج و فرزندآوری، موجب پیوند بین نسل ها و تدوام نسل بشر می شوند. اما اگر قرار باشد، علی رغم تشکیل خانواده، تأکید بر اصل ازدواج باشد و زاد و ولد، نه تنها به عنوان یک اصل مطرح نباشد، بلکه سیاست راهبردی جامعه تاکید بر کنترل موالید باشد، در بلندمدت جامعه با امحا و انقطاع نسل بشر مواجه خواهد شد؛ معضلی که امروزه بسیاری از کشورهای غربی با آن موجه می باشند. کشور ما نیز در صورت تداون سیاست کنترل جمعیت، با این بحران جدی مواجه خواهد شد.

عبدالله عاصی
۰۲ آبان ۹۵ ، ۱۹:۴۷ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

تأملی در سیاست کنترل جمعیت؛ آثار و پیامدهای آن

امروز تأکید مسئولان امر بر فزونی جمعیت و دست شستن از سیاست کنترل جمعیت است. به نظر می‌رسد، این موضوع و اتخاذ سیاست پیشگیرانه، نیازمند توجه به زیرساخت‌های نهادی، فرهنگی، اجتماعی و مؤلفه‌های فرهنگی، دینی و اجتماعی است.

Description: خبرگزاری فارس: تأملی در سیاست کنترل جمعیت؛ آثار و پیامدهای آن

·          

بخش اول

چکیده

همواره بحث از جمعیت، و بررسی آثار و پیامدهای آن از جمله مباحث مهم و جذاب بوده است. در مقاطعی از تاریخ کشور ما، سیاست دولت مردان بر فزونی جمعیت و در مقاطعی دیگر بر کنترل و کاهش آن بوده است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بحث کنترل جمعیت به یک سیاست راهبردی تبدیل شد. نتیجة آن سیاست، امروز به بار نشسته و جامعة ایران را با معضل گسل و گسست نسلی، و پیری مفرط جمعیت مواجه ساخته است.

از این رو، امروز تأکید مسئولان امر بر فزونی جمعیت و دست شستن از سیاست کنترل جمعیت می باشد. به نظر می رسد، این موضوع و اتخاذ سیاست پیشگیرانه، نیازمند توجه به زیرساخت های نهادی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، ساختاری، زمینه ای، و امکانات، ظرفیت ها، محدودیت ها و مؤلفه های فرهنگی، دینی و اجتماعی است. به یک باره نمی توان فزونی جمعیت را امری ناپسند و کنترل آن را امری مطلوب تلقی کرد و یا به عکس.این مقاله، با رویکرد تحلیلی و بررسی اسنادی به واکاوی سیاست کنترل جمعیت و آثار و پیامدهای آن می پردازد.

کلیدواژه ها: جمعیت، تنظیم خانواده، کنترل جمعیت.

پیش درآمد

بحث از جمعیت، پویایی و ابعاد آن، یعنی میزان رشد، ساختار سنی، باروری، مرگ و میر و مهاجرت، به شدت متأثر از محیط و بستر اجتماعی در حال تغییر پیرامونی خود هستند، آنها نیز به نوبة خود، ابعاد مختلف توسعه نظیر توسعة اقتصادی، توسعة اجتماعی، توسعة انسانی، و توسعة پایدار را تحت تأثیر قرار می دهند (صادقی، 1388، ص 16). از این رو، همواره بحث از جمعیت، ازدیاد و یا کاهش و کنترل آن و نیز تنظیم خانواده، در طول تاریخ در عرصه های علمی و مباحث نظری و عملی از جمله مباحث جذاب و جدالی بوده است. حداقل قدمت این بحث را می توان به بیش از دوهزار و سیصد سال قبل یعنی به زمان افلاطون برگرداند.

آنجا که وی در کتاب جمهور خود این بحث را این گونه مطرح کرده است که وقتی یک گروه نخبه حاکم بخواهد جامعه را هدایت کند، باید به مقوله جمعیت توجه نماید: «...که هدف آنها حفظ تعداد میانگین جمعیت باشد... موارد بسیار دیگری نیز وجود دارد که باید مدنظر قرار گیرد. مواردی نظیر اثرات جنگ ها و بیماری ها و موارد مشابه که دولت می تواند با کمک آنها تا حد امکان از بزرگ یا کوچک شدن بیش از اندازه جمعیت جلوگیری کند» (افلاطون، 1367). همچنین برای حکومت ها، حاکمان، و سیاستمداران موضوع جمعیت همواره به عنوان موضوعی راهبردی و استراتژیک مطرح بوده است.

در کشور ما نیز در سال های اخیر، به ویژه پس از انقلاب اسلامی، بحث کنترل جمعیت از طریق «تنظیم خانواده»، موضوعی چالشی و بحث انگیز بوده است. چالش های جمعیتی در قالب محورهایی نظیر مسائل جمعیت، و شهرنشینی، جمعیت و اشتغال، جمعیت و محیط زیست، توزیع درآمد و فقر، امنیت غذایی، شاخص سواد و آموزش، برابری جنسیتی و توانمندسازی زنان، سیاست اجتماعی، بهداشت و سلامت، تغییر ساختار سنی جمعیت و پیامدهای آن و آینده باروری در ایران مطرح و مورد بحث و بررسی قرار گرفته است (صادقی، 1388، ص 186). اهمیت موضوع تا جایی است که با نگاهی اجمالی به روند رشد جمعیت از دهة پنجاه تا دهة هفتاد (1355ـ1375)، ما شاهد دوبرابر شدن جمعیت ایران هستیم.

در سال 1375 جمعیت ایران، حدود 60 میلیون نفر گزارش شد. از نظر جمعیت شناسان، 20 سال گذشته دورة انفجار جمعیت جوان در کشور بوده است (جهانفر، 1376، ص50ـ51). از این رو، برنامة تنظیم جمعیت در ایران پس از انقلاب، میان دولتمردان به یک سیاست راهبردی تبدیل گردید. بویژه مشکلات جنگ و پس از آن و نابسامانی های فرهنگی، اجتماعی،  اقتصادی، تحریم ها و نیز مشکلات فراروی کشور در بخش آموزش، بهداشت، مسکن و... زمینه ساز تبدیل «کنترل جمعیت» و «تنظیم خانواده» به یک موضوع راهبردی شد. اکنون پیامد این موضوع در دهه 90 این شده است که ما با افت شدید جمعیت مواجه هستیم و در چند سال آینده با رشد منفی جمعیت و پیر شدن تدریجی جمعیت مواجهیم. به هر حال، این موضوع با توجه به تأثیرات فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و حتی سیاسی گسترده اش از جمله موضوعاتی است که باید به جد مورد بحث اندیشمندان قرار گیرد. این پیامدهای ناخوشایند موجب شده است که نظام اسلامی در این موضوع تجدیدنظر نموده و پیامدهای منفی سیاست کنترل جمعیت را جدی تلقی نماید.

در همین زمینه، بر اساس سناریوی رشد پایین جمعیتی، که سازمان ملل متحد در سال 2010 منتشر کرده است، اگر ایران به همین صورت به ادامه جایگزینی جمعیتی بپردازد و برنامه ای برای تعادل آن نداشته باشد، در80 سال آینده جمعیت 31 میلیونی را تجربه خواهد کرد! از این میان، 47 درصد این جمعیت را افراد سالمند بالای 60 سال تشکیل می دهند. ایران در حال حاضر جز 10 کشوری است که به سرعت به سمت کهنسالی در حال حرکت است و از این جهت در جایگاه ششم جهان قرار دارد. به گونه ای که در بیست سال آینده، وارد مرحلة اول سالمندی جمعیتی خواهد شد و در ده سال آینده، مرحلة دوم سالمندی را تجربه خواهد کرد (Amir ahmadi, 1990). این خطری بالقوه برای کشور محسوب می شود؛ زیرا کاهش جمعیت به معنای کاهش نیروی انسانی کارآمد و فعال می باشد. این به معنای وارد کردن نیروی کار و کارشناسان فنی از سایر کشورهاست، که خود راه دیگری برای ورود فرهنگ بیگانه به کشور است.

با نگاهی اجمالی به علل و عوامل عمده افزایش جمعیت در ایران، به ویژه در این مقطع از تاریخ ایران، می توان به عوامل زیر در این زمینه اشاره کرد:

عوامل مذهبی: در اسلام داشتن فرزند بسیار و ازدیاد جمعیت مسلمان توصیه شده است. علاوه بر این، سقط جنین به دلیل ترس از روزی فرزندان و فقر نکوهش شده است.

عوامل فرهنگی: همواره در تاریخ ایران زمین، به ویژه در گذشته های نه چندان دور، خانواده های بزرگ و پرجمعیت دارای ارج و منزلت اجتماعی بوده اند. تمایل به زندگی گروهی و افزایش اقتدار نیز از خانواده به دلیل داشتن فرزند زیاد، زمینة تکثیر نسل را فراهم آورد.

عوامل اجتماعی: فقدان نظام تأمین اجتماعی در گذشته، مردان و زنان ایرانی را از دوران پیری، ناتوانی یا مرگ سرپرست خانواده، به هراس واداشته، داشتن یار و غمخوار و عصای دست و مددکار دوران پیری، از جمله دلایل علاقه والدین به داشتن فرزند بسیار بوده است (خانی، 1378).

اما در خصوص جمعیت و پیامدهای منفی و یا مثبت آن، توجه به سؤالاتی چند و بازکاوی اصل موضع ضروری است. اینکه به راستی آیا ارتباطی میان فزونی جمعیت با مسائلی همچون سلامت، بهداشت، آسیب های اجتماعی و رفتاری وجود دارد؟ نقش سیاست های استعماری، حاکمیت فرهنگ مدرنیته و جنبش های فمینیستی در مقوله کنترل جمعیت چیست؟ آیا ازدیاد جمعیت به تنهایی منشأ مشکلات است؟ آیا به راستی شهرنشینی و پیامدهای ناشی از آن، در ارتباط مستقیم با افزایش جمعیت است و یا این مشکلات ناشی از توسعه نامتوازن است؟ آیا پیشرفت های تکنولوژیکی در تولید منابع غذایی و انرژی، سرعت بیشتری نسبت به افزایش جمعیت داشته است؟ با توجه به اینکه کنترل جمعیت منجر به پیرشدن جمعیت است و جمعیت جوان و فعال رکن اساسی توسعه است، آیا می توان بدون جمعیت جوان و فعال، به توسعة سیاسی، اجتماعی،  فرهنگی و اقتصادی نائل آمد؟!

این پژوهش، درصدد پاسخ گویی به این سؤالات است. ازاین رو، در تلاش است تا با بازکاوی سیاست کنترل جمعیت، آثار و پیامدهای آن را بررسی نموده، بسترهایی که منجر به طرح این سناریو در بسیاری از کشورها و از جمله ایران شده و به سرعت هم نتیجه بگیرد را مورد بررسی قرار دهد.

مفهوم شناسی بحث

به کلیه کسانی که به طور مستمر در یک واحد جغرافیایی(کشور، استان، شهرستان، شهر و یا روستا) به صورت خانوار و خانواده زندگی می کنند، «جمعیت» گفته می شود (کاظمی پور، 1388، ص3). اما در موضوع «کنترل جمعیت» و «تنظیم خانواده» توجه به این نکته ضروری است که آنها را باید از یکدیگر تفکیک کرد. «کنترل جمعیت» به مباحث کلان افزایش جمعیت و پیامدهای اجتماعی و اقتصادی آن می پردازد و «تنظیم خانواده» افزایش موالید را عمدتاً از نظر فردی و در سطح خانواده، مورد توجه قرار می دهد.

واژة «تنظیم» در لغت به معنی ترتیب و آراستگی، استحکام و ترتیب دادن است (دهخدا، 1344، ج 1، ذیل واژه)؛ یعنی خانواده ها و دولت برای افراد و جامعه و مطابق امکانات، برنامه ریزی نمایند. «موالید» نیز به معنی فرزندان، نباتات و حیوانات است (همان) و در اصطلاح به معنی تولید و تکثیر نسل صالح و کارا است.

واژه های «تنظیم خانواده»، «بهداشت باروری» و «کنترل جمعیت»، هریک علاوه بر اشتراکاتی که دارند به مبانی یا اهداف معینی اشاره می کنند. «تنظیم خانواده»، دستورالعمل هایی است که طی آنها بارداری زنان، کنترل و فاصله گذاری می شود. در نتیجه، تعداد جمعیت خانواده کاهش می یابد. این دستورالعمل ها گاهی جنبة حکومتی پیدا می کند و به یک برنامه تبدیل می شود. در این صورت، به عنوان یکی از سیاست های دولتی شناخته می شود. «بهداشت باروری» در کاربرد وسیع و جهانی خود به سلسله رفتارهایی اشاره دارد که هدف اصلی آن ایمن سازی روابط جنسی است. از آنجایی که روابط جنسی و بهبودی نسل می تواند به بارداری منتهی گردد، این دستورات و رفتارها «بهداشت باروری» نامیده شده اند. اما واژة «کنترل جمعیت»، واژه ای جمعیت شناختی است (شیخی،1379، ص65؛ محمودیان، 1383، ص 153).

پیشینة بحث

هرچند جمعیت  ایران پس از دهة 20، به دلیل افزایش مستمر مرگ و میر با کاهش جدی جمعیت مواجه بود، اما در دوره زمانی بین سال های1360-1330، با رشد شتابان جمعیت مواجه گردید. به طوری که میانگین رشد سالانه جمعیت در این چهار دهه، به رقمی حدود 3 درصد افزایش یافت. این رشد سالانه موجب شد که جمعیت ایران هر 20 سال، دو برابر و در طول یک قرن، بیش از شانزده برابر شود. یعنی جمعیت ایران از 19میلیون نفر در سال 1335، به حدود 50 میلیون نفر در سال 1365 افزایش یابد. افزایش نرخ رشد اقتصادی کشور، ارتقا کیفیت و امید به زندگی در ایران و نیز گسترش بهداشت عمومی و به تبع آن کاهش میزان  مرگ و میر نوزادان و اطفال، نقش تعیین کننده ای در رشد شتابان جمعیت ایران داشت. به عبارت دیگر، این تحولات موجب شد که رشد طبیعی سالانه جمعیت ایران در فاصله سال های 1355 تا 1365، به رقم 2/3 درصد افزایش یابد. (امیراحمدی 1369)

در ایران، سیاست های جمعیتی مبتنی بر تنظیم خانواده، طی دو مرحله به اجرا گذاشته شد: ابتدا، پیش از انقلاب و از سال های 1341 برای اولین بار دولت به مسائل جمعیتی توجه کرد. در برنامة سوم عمرانی، مسئلة جمعیت مورد توجه قرار گرفت و در سال 1346 واحدی به نام «بهداشت و تنظیم خانواده» در وزارت بهداری وقت شکل گرفت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مدت کوتاهی برنامه های تنظیم خانواده به بوتة فراموشی سپرده شد. نتیجه این امر، افزایش سریع موالید و رشد جمعیت بود (کلانتری، 1378، ص13). اما در سال های پس از جنگ تحمیلی و از سال 1368، این موضوع مجدداً در دستور کار قرار گرفت. آمار رسمی نشان می دهد که ایران با افزایش 9/3 نرخ رشد جمعیت، از لحاظ نرخ رشد جمعیت در ردیف سوم کشورهای جهان قرار گرفته است. از این پس، موضوع کنترل جمعیت و لزوم تنظیم خانواده از سوی محافل گوناگون علمی و سیاسی مطرح و موافقت و مخالفت های زیادی در پی داشت.

همین امر موجب شد که سیاست های تعدیل رشد جمعیت از طریق تشویق و ترغیب برنامه های تنظیم خانواده و کاهش سطح زاد و ولد و باروری در کشور گرفته شود. تدوام این سیاست در دوران سازندگی و اصلاحات موجب شد که طی سال های 65 تا 84، سطح «باروری» در ایران با سرعتی استثنایی و کم سابقه در سطح بین المللی کاهش یابد. به طوری که شاخص های باروری و به تبع آن، میزان زاد و ولد در مقایسه با سال 1365، به کمتر از نصف تقلیل یافت. میزان باروری کل از 5/6 نوزاد زنده برای هر زن در سال 1365، به کمتر از 3 نوزاد زنده و به تبع آن، میزان رشد طبیعی سالانه جمعیت از 2/3 درصد در سال 1365، به کمتر از 5/1 درصد در حال حاضر تنزل یافته است. (Amir ahmadi, 1988).

در این میان، غفلت بزرگی که دولت های چهارم تا نهم مرتکب آن شدند، این بود که رابطه سیاست های کنترل جمعیت، با ترکیب جمعیتی معکوس می باشد؛ یعنی با کاهش موالید و کاهش رشد جمعیت، ساختار جمعیتی دگرگون می شود؛ به این معنا که سیاست کاهش مستمر زاد و ولد و انتقال از باروری طبیعی به باروری کنترل شده، به تدریج ساختار سنی جمعیت ایران را از وضعیت جوانی خارج و به طرف سالخوردگی سوق می دهد. در صورت تداوم سیاست کنترل جمعیتی، روند کاهش جمعیت کمتر از 15 ساله، به حدود 15 درصد خواهد رسید!

کنترل جمعیت؛ سیاستی استعماری

جنگ های تجاوزکارانه همواره سه هدف عمده را دنبال می کنند: 1. توسعه ثروت (سرمایه)؛ 2. اشغال سرزمین (گسترش سرزمین)؛ 3. افزایش نفرات (نیروی انسانی). به عبارت دیگر، هدف جنگ های تجاوزکارانه، دسترسی و سیطره بر منابع،  اعم از منابع مالی، تجاری، طبیعی و انسانی است. استراتژی جنگ طلبان، و تجاوزگران برای رسیدن به این هدف، کنترل منابع و به حداقل رساندن آن است.

این امر از طریق جنگ مستقیم و کشتن سربازان و بمب باران شهرها و کشتن انسان های بی گناه، با هدف کاهش سیطره و نفوذ دشمن بر منابع، کاهش مصرف آنها از این منابع و در نتیجه، کاهش جمعیت محقق می شود. به عبارت دیگر، مهم ترین مانع دشمن در جنگ های تجاوزکارانه، وجود جمعیت جوان و مولد است. ژاکلین  کاسون(Jacqueline Kasun) در کتاب جنگ علیه جمعیتThe War Against Populations))، نشان می دهد که کنترل جمعیت جهانی، کاملاً منطبق بر پارامترهای دکترین نظامی و یک جنگ تمام عیار است (panindigan.tripod.com/panindigan.html).

از نظر آلوین تافلر، پس از پایان جنگ سرد، سرویس های جاسوسی دچار بحران هویت شده و به دنبال هدف و مأموریتی قابل توجه بودند تا وجود خود را توجیه کنند. از دیدگاه آنها دشمن، دیگر اتحاد جماهیر شوروی نبود، حتی کشور کمونیستی چین نبود. کمیسیون سه جانبه پیمان اقتصادی ای در سال 1973 میان آمریکا، اروپا و ژاپن در دفاع از منابع اقتصادی مشترک در مقابل کشورهای در حال توسعه منعقد گردید.

این کمیسیون سه جانبه، به عنوان تسریع کنندة تغییر قطب ژئوپلتیک از «شرق در مقابل غرب» به «شمال در مقابل جنوب» به کار رفت. دشمنی که این کمیته خطر آن را جدی می دانست، رشد جمعیت بومی در کشورهای کمتر توسعه یافته با منابع غنی  بود 1993, p.155)،. (Alvin and Heidi Toffler

بنابراین، به نظر می رسد در ورای شعارهای جذاب و فریبنده، همراه با بیان یافته های به ظاهر علمی در زمینه پیامدهای کنترل جمعیت، استعمارگران قرار دارند که در پی منافع خود هستند. در دهه هفتاد و در زمان هنری کسینجر (مشاور امنیت ملی رئیس جمهور وقت آمریکا) پروژ ه ای دربارة تأثیر روند رشد جمعیت جهانی بر امنیت ملی آمریکا طراحی و انجام شد. این پروژه، روند فزاینده رشد جمعیت جهانی را برخلاف امنیت ملی آمریکا دانسته و با تشریح استراتژی آمریکا در مورد جمعیت جهانی، سیاست  ها، راهکارها، چگونگی همکاری سازمان های بین المللی و روش ترغیب و اقناع رهبران کشورهای مورد نظر برای کاهش روند رشد جمعیت را تبیین می کند ((www.whitehouse.gov/nsc/history.html-7.

بر اساس این پژوهش، جمعیت کشورهای در حال توسعه و با منابع غنی در صورتی که با همان ضریب رشد افزایش یابد، موجبِ به شدت بالا رفتن خواست ها و انتظارات عمومی در میان مردم از جمله آموزش، اشتغال، بهداشت و مسکن می شود که خود به ناپایداری های اجتماعی و سیاسی در این کشورها تبدیل خواهد شد. این ناپایداری ها در کشورهای دارای منابع غنی، تا اندازه زیادی منافع کشورهای صنعتی همچون آمریکا و بهره آنها از این منابع و سرمایه گذاری در کشورهای فوق را به خطر خواهد انداخت(Ibid). از سوی دیگر، فشار ایجاد شده برای تأمین نیازهای این جمعیت بالا، در آینده موجب می شود که دولت ها و حاکمان این کشورها، به دنبال افزایش قیمت نفت جهت تأمین نیازها و انتظارات رفاهی و معیشتی مردم خود باشند. افزایش قیمت نفت نیز تأثیر بسیار منفی بر روی اقتصاد آمریکا خواهد داشت ((panindigan.tripod.com/panindigan.html

به همین دلیل، نظریه پردازان کشورهای استعماری با صراحت نگرانی خود را از افزایش جمعیت جوان کشورهای جهان، به ویژه کشورهای اسلامی اظهار می دارند. در واقع، افزایش جمعیت کشورهای اسلامی،  معضل عمده فراروی کشورهای استعماری است. از این رو، سایر کشورها را تشویق به کنترل جمعیت می کنند. ساموئل هانتینگتون در بخشی از مصاحبه خود، درباره تمدن اسلام و چین و چالش آنها با تمدن غرب، با اشاره به نقش روزافزون مسلمانان می گوید:تمدن اسلام تمدنی است که چالش آن تا حدودی متفاوت از دیگر چالش هاست؛ چراکه این تمدن اساساً ریشه در نوعی پویایی جمعیت دارد. رشد بالای زاد و ولد، که در اکثر کشورهای اسلامی شاهد آن هستیم، این چالش را متفاوت کرده است. امروزه بیش از 20 درصد جمعیت جهان اسلام را جوانان 15 تا 25 ساله تشکیل داده اند(گاردنر، 1386،  ص296).

علاوه بر این، افزایش جمعیت مسلمانان در خود کشورهای غربی نیز نگرانی دیگر قدرت های بزرگ است. رشد منفی جمعیت نژاد اروپایی و زاد ولد زیاد مسلمانان، بر بسیاری از مناسبات سیاسی، اجتماعی،  فرهنگی و اقتصادی کشورهای مزبور تأثیرگذار است؛ زیرا همواره در طول تاریخ جمعیت، یک عامل مهم در اقتدار سیاسی است. به همین دلیل، امروزه کشور چین، یک تهدید جدی برای قدرت های بزرگ محسوب می شود.در مجموع، به نظر می رسد شعار کنترل جمعیت، به عنوان یک سیاست راهبردی با اهداف و انگیزه های خاص، از سوی کشورهای توسعه یافته و استعماری نسبت به کشورهای جهان سوم و در حال توسعه تبدیل شده است.

جمعیت؛ توسعه یا فقر؟

اجمالاً، در زمینه بحث توسعه و جمعیت، سه دیدگاه وجود دارد:دیدگاه بدبینانه(مالتوس و نئومالتوسین ها)، خوش بینانه(بازراپ، سایمون و کوزنتس) و بی طرفانه (مدل های جدید اقتصادی) مطرح شده که به ترتیب رشد جمعیت را مانع، محرک و بی تأثیر در فرایند رشد و توسعه اقتصادی می دانند... علاوه بر این، در رویکرد و گفتمان جدید جمعیت و توسعه، به ویژه با توجه به تجربه انتقال ساختار سنی شرق آسیا و رشد معجزه آسای اقتصادی همراه با آن، تئوری پنجره جمعیتی(Demographic Window)، و مفاهیم مرتبط با آن، از قبیل فایده یا امتیاز جمعیتی، هدیه جمعیتی، و... در خصوص تاثیرات رشد و پویایی جمعیت بر رشد و توسعه اقتصادی مطرح شده است (جمعی از نویسندگان، 1388، ص 306). در هر سه رهیافت، و مدل نظری، بر رشد جمعیت به عنوان متغییر پویایی جمعیت تأکید شده است. این امر موجب شده تا تأثیر تک عامل جمعیتی کلیدی در فرایند توسعه اقتصادی، یعنی ساختار سنی جمعیت و تغییرات آن نادیده گرفته شود. (همان، ص 308)

با این وجود، همواره در بحث از جمعیت و توسعه، توجه به این مهم وجود داشته که کلیدی ترین عامل توسعه، نیروی انسانی است. نیروی انسانی محور و محرکه رشد اقتصادی و توسعه اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است. چهار عاملِ سرمایة مادی، سرمایة انسانی، عامل طبیعی و سرمایة زیرساختی و زیربنایی از عوامل رشد و توسعه اقتصادی کشور محسوب می شوند. محدودیت هریک از این عوامل، رشد و توسعه اقتصادی را محدود می کند. برای مثال، اگر در کشوری سرمایه و منابع مالی قوی باشد، اما رشد جمعیت و به تبع آن، منابع انسانی محدود گردد، فرایند رشد و توسعه عقیم خواهد ماند. از نظر کارشناسان توسعه، اگر جمعیت کشوری جوان، مولد، فعال و کارا باشد، می تواند عامل رشد و توسعه بوده و به عکس، اگر جمعیت کشوری سالخورده، غیرمولد و مصرفی و ناکارا باشد، مانعی برای رشد و توسعه خواهد بود.

مثال روشن این امر، پرجمعیت ترین کشور جهان، یعنی کشور چین می باشد که به دلیل مولد و کارا بودن جمعیت خود، توانسته است بیشترین نرخ رشد اقتصادی را در بین کشورهای قدرتمند اقتصادی با نرخ 8 درصد به ثبت رسانده و مازاد درآمد ارزی خود را تا 200 میلیارد دلار ارتقا دهد. این امر شاهدی است بر اینکه جمعیت زیاد، با یک مدیریت کارآمد اقتصادی، نه تنها تهدید نیست، بلکه فرصتی طلایی و بی نظیر برای رشد و توسعه می باشد.

بنابراین، متغیر افزایش و یا کاهش جمعیت، نقش برجسته ای در امکان توسعه و یا عدم توسعه یک جامعه ایفا می کند. به نظر می رسد، نمی توان به یک باره در خصوص فزونی و یا کاهش جمعیت به داوری نشست و حکم مطلق به ازدیاد و یا کاهش آن کرد. اتخاذ رویکرد پیشگیرانه و تنظیم کنترل موالید و یا سیاست افزایش جمعیت، باید با توجه به متغیرهای چند در یک جامعه صورت گیرد. از جمله، مجموعه آموزه های دینی و فرهنگی، امکانات و زیرساخت های اقتصادی، اجتماعی، نهادی، اکولوژیکی، اقلیمی، فرهنگ کار و تلاش، امکانات، ظرفیت ها، امکان و یا عدم امکان توسعه شبکه حمل و نقل، محدودیت های فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی، و... از این رو، رهبر فرزانه انقلاب، با توجه به جمیع جهات، کشور ایران را متناسب برای جمعیت 150 میلیونی می دانند.

عبدالله عاصی
۰۲ آبان ۹۵ ، ۱۹:۴۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

جمعیت ایران در سراشیبی کاهش نرخ باروری

جمعیت ایران رو به پیری می‌رود،اما زوج‌های جوان همچنان تمایلی به فرزندآوری ندارند یا اگر دلشان بخواهد که فرزندی هم داشته باشند تا برای روزهای تنهایی شان در کنارش بماند،شرایط اقتصادی و معیشتی این اجازه را نمی‌دهد.از سویی دیگر،زوج‌های نابارور هم که می‌توانند با یکسری درمان‌ها دارای فرزند شوند با هزینه‌های بالای داروهای باروری که بیمه تحت پوشش قرار نمی‌دهد،روبه‌رو هستند.

کد خبر۳۶۵۷۱۷

تاریخ انتشار:۲۸ آذر ۱۳۹۲ - ۰۸:۱۵-19 December 2013

سارا غضنفری در مطلبی در تهران امروز نوشت: زنگ خطر کاهش نرخ باروری در ایران به صدا در‌آمده است.کارشناسان جمعیت یک صدا اذعان داشته‌اند،که جمعیت ایران در خطر پیری قرار گرفته است و تا 30 سال دیگر شاهد جمعیت میانسال در ایران خواهیم بود. زوج‌های ایرانی رغبتی به فرزندآوری ندارند و از دلایل این موضوع می‌توان از نبود شرایط متعادل اقتصادی،معیشتی و فرهنگی نام می‌برند.کاهش نرخ باروری در ایران جزو دغدغه‌های اصلی مسئولین شده است تا جایی‌که دیروز دکتر سیدحسن هاشمی،وزیر بهداشت و درمان،در اولین کنگره بین‌المللی اخلاق تولید مثل در جهرم افزود: «براساس آخرین سرشماری انجام شده در سال 90 نرخ کلی باروری در کشور به 1.8 سقوط کرده است و ضرورت دارد در این خصوص تدابیری اندیشیده شود.»از سویی دیگر،دکتر محمدرضا رضایی نماینده مردم جهرم،در مجلس شورای اسلامی،«کاهش رشد جمعیت را از نظر اقتصادی،سیاسی،فرهنگی و امنیتی تهدیدی برای کشور عنوان کرده است.» 

دکتر سلیمان عباسی،عضو کمیسیون بهداشت مجلس در گفت‌وگو با تهران امروز،درباره تبعات پایین آمدن نرخ باروری در کشور چنین می‌گوید: «در بحث جمعیت در کشور ایران،با توجه به آمار و ارقامی که نشان داده می‌شود،حرکت جمعیت ایران رو به سالمندی است.این موضوع می‌تواند پیام خوبی برای آینده نداشته باشد.زیرا وقتی جمعیت رو به سالمندی می‌رود،نیاز به دارو، درمان، مراقبت،نگهداری مخصوص سالمندی دارند،در این شرایط باید نسلی وجود داشته باشد که از این میانسالان مراقبت کند،یعنی آن تعداد نیروی جوانی هم که وجود دارد،صرف این مسائل می‌شود،آن وقت از تحرک،پویایی،پیشرفت کشور کاسته می‌شود.این یک امر مهمی است.بنابراین باید در این زمینه حرکت کرد و این پویایی،تازه نفسی و تحرک را در نسل آینده و جوان تقویت کرد اگر نه با مشکلات زیاد مواجه خواهیم شد و گاهی با مشکلات امنیتی هم روبه‌رو خواهیم شد

راهکارهای افزایش جمعیت در ایران

نماینده مجلس نهم درباره راهکارهای افزایش جمعیت به تهران امروز، می‌گوید: «با این شرایطی که برای جمعیت به‌وجود می‌آید،باید برایش راهکارهای مناسبی اندیشید.در قدم اول،آن محدودیت‌هایی که برای کاهش جمعیت دیده شده بود،مانند:فرزند سوم به بعد که بیمه نمی‌شد،اکنون تحت پوشش بیمه قرار می‌گیرد یا برای فرزند سوم به بعد که هزینه نگهداری و مهد کودک به خانواده پرداخت نمی‌شد،الان پرداخت می‌شود.مرخصی زایمان هم از 6 ماه به 9 ماه افزایش پیدا کرده است.اینها یکسری از اقدامات اولیه بوده است که آن محدودیت‌هایی که برای کاهش جمعیت بوده است،برداشته شده است.در قدم بعدی،باید بسترهای مناسبی برای افزایش و تولید نسل به‌وجود بیاید.

اینجا دو موضوع مطرح است:اول،در حقیقت نظام مراقبت از مادر باردار که بقوه خودش باقی است.یعنی برای مادری که دوران بارداری را طی می‌کند،سلامت باشد تا بتواند فرزند سلامتی را به دنیا بیاورد،این نظام مراقبت همچنان برقرار است.نکته بعدی،این است که منظور از افزایش جمعیت،جمعیت با کیفیت است.در بعضی مواقع عده‌ای این چنین مطرح می‌کنند که فقط تعداد جمعیت افزایش پیدا کند.در صورتی که وقتی مادری بیمار است،ممکن است فرزند ناقص یا بیماری را به دنیا بیاورد.بنابراین برای اینها آن محدودیت‌ها و مراقبت‌های پزشکی برای سلامت جان مادر یا در خانواده اگر بیماری وجود دارد که منجر به وجود آمدن فرزند ناقص می‌شود،لحاظ شده است.در موضوع افزایش جمعیت بهتر است،خانواده‌ها فرزند باکیفیت به‌دنیا بیاورند،خانواده‌هایی که توانایی مالی دارند یا از لحاظ فرهنگی،علمی و اجتماعی در جایگاه مناسبی قرار دارند و شرایط فرزندآوری و تربیت فرزند را دارند،وارد این حوزه بشوند

برای فرزند آوری باید فرهنگ‌سازی شود

سلیمان عباسی،تاکید می‌کند: «عده‌ای مطرح می‌کنند،برای فرزندآوری نیاز به اقتصاد،امکانات و خانه داریم.باید در نظر بگیریم در کشورهای بسیار پیشرفته هم با این مشکل جمعیتی مواجه هستیم.به‌طور مثال،در سفری که به ژنو داشتیم،در آن کشور با توجه به امکانات رفاهی خوبی که در آنجا وجود دارد،در مورد فرزندآوری یک نگرانی جدی برای مسئولان وجود داشت و آن این بود که آنها می‌دانند تمام افرادی که در آن کشور وجود دارند،غریبه هستند و مهاجرند و از کشورهای دیگر آمده‌اند.یعنی از نسل خودشان کسی را در آن کشور ندارند و این خطر بزرگی برای کشور محسوب می‌شود.آنها با این همه خدمات رفاهی هم که دارند،فرزند کمتری دارند.به همین دلیل به این نتیجه می‌رسیم که نقش اقتصاد یا اینکه باید همه شرایط مهیا باشد تا صاحب اولاد شویم،تفکر مناسبی نیست.بلکه چه بسا در بین فرزندانی که به دنیا می‌آیند،قطع به یقین یکی،دو نخبه در بین آنها به‌وجود خواهند آمد تا وضع اقتصادی کشور و مشکلات را کاهش دهند.» از سویی دیگر،«این مسائل نشان می‌دهد،برای داشتن جمعیت با کیفیت وضعیت اقتصادی تاثیرگذار است،ولی قطعی نیست.بلکه بافت و تربیت خانواده نقش مهمی در رشد جامعه دارد.پس باید فرهنگ‌سازی شود،مردم تشویق شوند،خانواده‌هایی که از لحاظ اقتصادی و علمی در سطح بالایی قرار دارند،رو به فرزند آوری بیاورند،تا شاهد یک جمعیت با کیفیت و جوان باشیم

هزینه داروهای ناباروری بسیار زیاد است

«هنوز اثبات نشده است وضعیت آلودگی هوا روی عدم باروری تاثیرگذار است.کارشناسان باید این مسائل را بعد از تحقیق و مطالعه به مجلس ارائه کنند تا درباره آن تصمیم‌گیری شود.اما در مورد داروهای باروری،هزینه‌هایش بسیار زیاد است.بسیاری از خانواده‌ها تمایل به فرزندآوری دارند،اما چون هزینه‌های داروهای ناباروری زیاد است، نمی‌توانند از این داروها استفاده کنند.بنابراین یکی از روش‌های دیگری که باید به عنوان خدمات خوب به مردم ارائه داد،همین است.شاید ما برای فرزندآوری فرهنگ‌سازی کرده باشیم،ولی خانواده‌ای که خودش علاقه‌مند است نیاز به فرهنگ‌سازی ندارد.اما شرایط طوری است که نمی‌تواند صاحب اولاد شود،در نتیجه باید داروهای ناباروری تحت پوشش بیمه قرار بگیرد تا زوج‌هایی که علاقه به فرزندآوری دارند،از این نعمت محروم نشوند

علت کاهش نرخ باروری در کشور

«تا قبل از دهه 50 سیاست‌های جمعیتی کشور مبنی بر کاهش موالید بود و سیاستگذاران و تصمیم گیران کشور، کافی دانستن دو بچه را ترویج و تبلیغ می‌کردند.» این گفته‌های وزیر بهداشت در توضیح علت کاهش نرخ باروری در کشور است.او می‌گوید: «بعد از انقلاب اسلامی و تغییرات سیاسی و مدیریتی در کشور طبیعی بود که سیاست‌های افزایش جمعیت در دستور کار بخش‌های مرتبط با این موضوع قرار گیرد به نحوی که در دهه 60 شاهد رشد 3 درصدی جمعیت کشور بودیم و این موضوع سیاستگذاران بهداشتی کشور را بر آن داشت که به منظور کاهش موارد مرگ و میر در کشور سیاست کاهش آهنگ رشد جمعیت و کاهش و تحدید موالید را در پیش بگیرند.بنابراین در ابتدای دهه 70 قانون تنظیم خانواده تصویب شد که در پی اجرای این قانون شاهد کاهش نرخ رشد جمعیت به کمتر از 1.2 بودیم.»وزیر بهداشت یادآور شد در حال حاضر و بر اساس آخرین سرشماری نفوس صورت گرفته در سال 90 نرخ باروری کلی در کشور به 1.8 سقوط کرده است که این مسئله تبعات خطرناکی را در پی دارد.

اجرای سیاست‌های جدید جمعیتی در کشور ضروری است

وزیر بهداشت، اجرای سیاست‌های جدید جمعیتی در کشور را ضروری دانست و با اشاره به فرمایشات مقام معظم رهبری مبنی بر اینکه «وجود نخبگان،نیاز ضروری نسل آینده است»،گفت:در اجرای موفق سیاست‌های جدید جمعیتی توجه به فرهنگ‌سازی و قانع کردن مردم ضروری است.هاشمی با تاکید بر اینکه اجرای سیاست‌های جدید جمعیتی فقط بر عهده وزارت بهداشت نیست،گفت: سیاست‌های جدید جمعیتی برنامه‌ای فرابخشی است و ضرورت دارد همه دستگاه‌ها، وزارتخانه‌‌ها،حوزه‌های علمیه و مراکز فرهنگی در این خصوص همکاری نمایند.

نیل به سمت پیر شدن جمعیت مقرون به صرفه نیست

هاشمی با اشاره به اینکه در حال حاضر نرخ باروری در استان‌های مختلف کشور متفاوت است و دلایل کاهش جمعیت نیز در استان‌ها تفاوت دارد، گفت:در تصمیم‌گیری‌ها و سیاستگذاری‌های جدید جمعیتی، پیچیدن نسخه واحد برای کل کشور علمی و منطقی نیست.وزیر بهداشت با اشاره به انتقادات برخی از افراد مبنی بر صحیح نبودن رشد موالید در کشور به دلیل عدم رشد اقتصادی گفت: درست است که ما با مشکلات متعددی مواجه هستیم ولی نیل به سمت پیر شدن جمعیت مقرون به صرفه نیست.وزیر بهداشت، با یادآوری اینکه تبعات کاهش نرخ رشد جمعیت در کشور طی دهه‌های آینده خود را نشان می‌دهد،گفت:در مورد سیاست‌های جدید جمعیتی باید مردم را عمیق‌تر آگاه و قانع کرد تا به آینده امیدوار باشند و البته نیاز است که سیاست‌های حمایتی هم در این خصوص وجود داشته باشد و در این زمینه باید به حمایت از مادران در دوره بارداری و زایمان کمک کنیم.

ایجاد امنیت شغلی برای زنان شاغل و باردار ضروری است

وزیر بهداشت با اشاره به شاغل بودن بسیاری از زنان در کشور گفت: ایجاد امنیت شغلی برای زنان شاغل و باردار ضروری است و باید مادران را در شرایط بارداری و پس از زایمان حمایت کرد.هاشمی در ادامه با بیان اینکه برنامه کنترل موالید در وزارت بهداشت نباید مانند گذشته باشد گفت: باید همکاران حوزه بهداشت را متقاعد کنیم که این برنامه از قالب شکلی به قالب عملی گرایش پیدا کند و همه متوجه شوند که اجرای سیاست‌های جدید جمعیتی به نفع کشور است.

وزیر بهداشت در عین حال یادآور شد که در اجرای سیاست‌های جدید جمعیتی باید مراقب باشیم که اتخاذ این سیاست موجب تخریب ساختار خدماتی به خانواده‌ها نشود در غیر این صورت مشکلات مضاعف خواهد شد.وی با بیان اینکه در سیاست‌های جمعیتی نه افراط دهه 60 در افزایش جمعیت صحیح است و نه سقوط نرخ رشد جمعیت گفت: «باید در این زمینه تدبیری بیندیشیم و مدل‌های مختلفی را که جامعه و بخصوص نخبگان را در پذیرش ضرورت ارتقای نرخ رشد جمعیت متقاعد کند، ‌اجرا نماییم

داروهای ناباروی،کالای لوکس!

ایران با خطر میانسالی و کاهش جمعیت روبه رو است.ولی عده‌ای از زوج‌ها هم که علاقه‌مند به فرزندآوری هستند،به‌دلیل گرانی درمان و داروهای ناباروری نمی‌توانند به این سمت بروند.در شرایطی که 3 میلیون زوج از مشکل ناباروری در کشور رنج می‌برند، سازمان‌های بیمه‌گر درمان آن‌ها را تحت پوشش بیمه قرار نمی‌دهند.بنابر اعلام متخصصان این حوزه،هر سیکل درمان کامل برای هر زوج نابارور رقمی معادل 5 میلیون تومان خواهد بود،این در حالی است که هر زوج نابارور برای تکمیل پروسه درمانی حداقل نیاز به 3 بار مراجعه به مراکز درمان ناباروری دارند.از طرفی بنابر اعلام رئیس انجمن علمی تخصصی باروری و ناباروری ایران، 25 درصد زوج‌های نابارور کشور توان مالی برای مراجعه به مراکز درمان ناباروری جهت درمان را ندارند

در همین زمینه دکتر فریبا رمضان علی،متخصص زنان در موسسه ناباروری رویان به تهران امروز،می گوید: «لیست جدیدی از داروهای نازایی زیرپوشش بیمه قرار گرفته است،اما همچنان تعدادی از داروها را بیمه درمانی پوشش نمی‌دهد.در حال حاضر حدود 10 الی 15 درصد زوج‌ها ناباروری دارند.برای افزایش جمعیت باید داروها و درمان ناباروری تحت پوشش بیمه قرار بگیرد.وقتی نام نازایی می‌آید،بیمه اصلا هزینه درمان و دارو را قبول نمی‌کند و جزو کالای لوکس محسوبش می‌کند.»این متخصص زنان، درباره علت افزایش ناباروری در ایران،تاکید می‌کند: «افزایش سن ازدواج مخصوصا در زنان،آلودگی هوا و وجود آلاینده‌ها،عادات بد غذایی و استفاده از فست فوت از عوامل اصلی ناباروری به شمار می‌آیند

جمعیت ایران رو به پیری می‌رود،اما زوج‌های جوان همچنان تمایلی به فرزندآوری ندارند یا اگر دلشان بخواهد که فرزندی هم داشته باشند تا برای روزهای تنهایی شان در کنارش بماند،شرایط اقتصادی و معیشتی این اجازه را نمی‌دهد.از سویی دیگر،زوج‌های نابارور هم که می‌توانند با یکسری درمان‌ها دارای فرزند شوند با هزینه‌های بالای داروهای باروری که بیمه تحت پوشش قرار نمی‌دهد،روبه‌رو هستند.باید منتظر ماند و دید مسئولان فرهنگی و اقتصادی کشور چه تمهیداتی برای تشویق زوجین به باروری و نجات جمعیت کشور از میانسالی دارند

 

عبدالله عاصی
۰۲ آبان ۹۵ ، ۱۹:۴۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

جمعیت از منظر قرآن

قرآن مجید کتابى است که جامعه بشریّت را به محکم‏ترین و استوارترین آئین‏ها و روش‏ها و مذهب‏ها و مسلک‏ها هدایت مى‏نماید. از زمان آدم بو البشر تا حال، آنچه پیامبران الهى از جانب حضرت حىّ قیّوم براى ارشاد و هدایت بشر آورده‏اند و گفته‏اند، از دعوت به توحید و بیان حقائق، و ارشاد مردم به سر منزل سعادت و عبور از مراحل تهلکه، و بیمارى‏هاى روحى و طبعى، و کتابهائى را که با خود نازل نموده‏اند اما قرآن در راهى نزدیکتر و سریعتر و آسانتر بشر را به تکامل انسانى خود میرساند؛ و در به فعلیّت در آوردن قوا و استعدادهاى نهفته، أساسى‏تر و محکمتر و اصولى‏تر گام بر می­دارد.[1] از جمله مباحثی که در قرآن کریم مطرح شده بحث جمعیت است که امروز برای کشور ما یکی از مسائل مهم و ضروری است. در این پژوهش بناست نگاه قرآن کریم را نسبت به موضوع جمعیت بررسی در ضمن چند عنوان نماییم

گنجایش زمین

خداوند متعال در قرآن کریم گنجایش زمین براى زندگان و مردگان را تضمین فرموده است‏ و میفرماید: «أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ کِفاتاً* أَحْیَاءً وَ أَمْوتًا»[2]

زمین همچون مادرى که فرزندان را دور خود جمع مى‏کند و زیر پر و بال خویش قرار مى‏دهد انسانها را روى خود جاى مى‏دهد، نوازش مى‏کند، تغذیه مى‏نماید، لباس مى‏پوشاند، مسکن مى‏دهد، و همه حوائجشان را تامین مى‏نماید و مردگان آنها را نیز در دل خود نگاه مى‏دارد، و جذب مى‏کند، و آثار سوء آنها را از بین مى‏برد. در روایتى آمده است که امیر مؤمنان على ع هنگامى که از میدان صفین باز مى‏گشت به نزدیک کوفه رسید، هنگامى که چشمان مبارکش به قبرستانى که بیرون دروازه کوفه بود افتاد فرمود: هذه کفات الاموات اى مساکنهم:" این کفات مردگان است یعنى منزلگاههاى آنها است" و سپس نگاهى به خانه‏هاى کوفه کرده، و فرمود: هذه کفات الاحیاء:" این هم منازل زندگان است" سپس آیات فوق را تلاوت فرمود: أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ کِفاتاً أَحْیاءً وَ أَمْواتاً.[3]

علامه طهرانی در رساله نکاحیه نقل میکنند: برخی می­گویند کشور گنجایش این همه افراد را ندارد. اگر سیل نوزاد رو به جلو برود زمین از نوزاد پر مى‏شود. بعد می­فرمایند: افٍّ لَکُمْ وَ لأوْهامِکُمُ الْخالِیَة، وَ ءَآرائِکُمُ الْبالِیَة، وَ أهْوائِکُمُ الْکاسِدَة! خداوند در قرآن، گنجایش زمین را براى زندگان، و دفن مردگان، تضمین فرموده است. شما دلتان براى خدا میسوزد، و میخواهید زمینش سنگین نشود.

به عنوان مثال در کشور انگلستان جمعیّت قریب پنجاه و شش میلیون است، و در کشور فرانسه قریب پنجاه و پنج میلیون است، و در کشور آلمان قریب هفتاد و هفت و نیم میلیون است. و کشور ایران که مساحتش به تنهائى برابر مساحت این سه کشور است، چگونه این قرعه بدبختى و عدم گنجایش براى اینجا افتاد، که اینک که جمعیّتش افزون شده است به قریب پنجاه میلیون[4] بالغ گردیده است؟! با آنکه از جهت معدن و ذخائر تحت الارض، و آمادگى زمین‏هاى زراعتى و دامدارى، از مرغوبترین کشورهاى جهان است. ولى آن کشورها که نه معدن دارند و نه زراعت، و خوراکشان سیب زمینى است، قرعه به نام ایشان اصابت نکرده است؟! بلکه پیوسته قرعه موافق و قرعه حیات و سلامت و

          راز درون پرده ز رندان مست پُرس             کاین حال نیست زاهد عالیمقام را[5]

 

[1] . رساله نکاحیه (کاهش جمعیت ضربه‏اى سهمگین بر پیکر مسلمین)، ص: 12

[2] . المرسلات : 25

[3] . تفسیر نمونه، ج‏25، ص: 412

[4] . طبق آخرین آمار که از کشور ایران در سنه 1404 هجریّه قمریّه بدست آمده است جمعیّت ایران 010/ 445/ 49 چهل و نه میلیون و چهارصد و چهل و پنج هزار و ده نفر است. و بنا بر آنچه در کتاب یِرْموک (یعنى کتاب سال) که مربوط به سالهاى 1983 و 1984 میلادى است و با 1404 هجریّه قمریّه مقارن است آمده است، طبق آخرین آمار، کشور آلمان غربى 000/ 700/ 60 شصت میلیون و هفتصد هزار نفر جمعیّت دارد، و کشور آلمان شرقى 000/ 700/ 16 شانزده میلیون و هفتصد هزار نفر، و کشور فرانسه 000/ 300/ 54 پنجاه و چهار میلیون و سیصد هزار نفر، و انگلستان 000/ 200/ 49 چهل و نه میلیون و دویست هزار نفر، و کشور ایرلند شمالى 000/ 500/ 1 یک و نیم میلیون نفر، و اسکاتلند 000/ 000/ 5 پنج میلیون نفر جمعیّت دارد. و علیهذا مجموع این ارقام که کشور انگلیس و فرانسه و آلمان را تشکیل مى‏دهند قریب به 000/ 500/ 187 یکصد و هشتاد و هفت میلیون و پانصد هزار نفر است که تقریباً چهار برابر جمعیّت ایران است. و نیز باید گفت: کشور ژاپن با آنکه مساحتش یک پنجم مساحت ایران است، جمعیّتش بالغ بر یکصد و سى میلیون نفر است؛ و در اینصورت از جهت تراکم جمعیّت بالنّسبه به ایران سیزده برابر است. این سرّى است پنهان و رمزى است غیر عیان، که گمان نمیرود تا زمانى که زمام اختیار ما به دست کفّار باشد، از حقیقت آن کسى مطّلع گردد.

[5] . رساله نکاحیه(کاهش جمعیت ضربه‏اى سهمگین بر پیکر مسلمین)، ص: 49-50 

عبدالله عاصی
۰۲ آبان ۹۵ ، ۱۸:۳۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
آیا تنوّع طلبی جنسی، برای مرد یک نیاز فطری است یا یک بیماری روانی؟
پرسش
آیا تنوّع طلبی جنسی، برای مرد یک نیاز فطری است یا یک بیماری روانی؟
پاسخ اجمالی
اگرچه تنوّع طلبی جنسی، از نیازهای فطری مردان است، و واقعیّت وجودی آنها چنین چیزی را اقتضا می‌کند، اما اگر کسی در همین مسئله بخواهد از حد اعتدال خارج گشته و این حس تنوّع‌طلبی خود را با انجام گناه بروز دهد، و یا بدون در نظر گرفتن شرایط چند همسری، به صورت افراطی به دنبال مسئله چند همسری باشد، از خط قرمز فطرت تعدّی کرده و این نیاز فطری تبدیل به یک بیماری روانی شده و مورد رضایت خداوند نیز نخواهد بود.[1] همچنین یکی از مسائلی که خداوند برای مردان با شرایط خاصی تشریع کرده مسئله چند همسری است که خداوند به جهت مصالحی برای برخی افراد که شرایط آن را دارا هستند، جایز دانسته است، با این حال؛ در قرآن کریم گوشزد کرده است که اگر کسی توانایی رعایت عدالت را ندارد به یک همسر قناعت نماید.[2]
در روایات نیز  کسی که حدّ اعتدال در مسائل جنسی را رعایت نمی‌کند و به دنبال طلاق‌ها و ازدواج‌های مجدد است، مذمّت و نکوهش شده است، که به ذکر چند نمونه بسنده می‌شود: 
الف. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «از سه چیز پس از مرگم بر امّت خود ترسانم: 1. گمراهى پس از هدایت یافتگى و شناخت حقّ از باطل؛ 2. فتنه‌هاى گمراه‌کننده؛ 3. شکم‌بارگى و زیاده‏‌روى‏ در لذّات جنسى»‏.[3]
ب. امام باقر(ع) فرمود: رسول خدا(ص) بر شخصى گذشت و فرمود: «با زنت چه کار کردى »؟ عرض کرد: اى رسول خدا! طلاقش دادم. فرمود: «بی‌آن‌که مرتکب بدی‏ شود». (این مسئله چند بار تکرار شد) پیامبر(ص) به آن مرد فرمود: «خداوند متعال؛ هر مرد و زن بسیار ازدواج‌کننده و زود طلاق دهنده‌اى را دشمن می‌دارد، یا نفرین می‌کند».[4]
ج. امام صادق(ع) فرمود: «هیچ عملى که خداوند آن را حلال شمرده است، نزد او مبغوض‌تر از طلاق نیست. خداوند مردى را که بسیار طلاق می‌دهد و طعم ازدواج‌هاى فراوان را می‌چشد دشمن می‌دارد».[5]
 

[1]. برای اطلاع بیشتر از فلسفه تعدد زوجات در اسلام رجوع کنید به مجموعه آثار شهید مطهری، ج 19، ص 23؛ نظام حقوق زن در اسلام، بخش یازدهم، ص 297 - 357. همچنین ر.ک: طباطبایى، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، ج 4، ص 184، دفتر انتشارات اسلامى، قم، 1417ق.   
[2]. نساء، 3.
[3]. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، محقق و مصحح: لاجوردی، مهدی، ج 2، ص 29، نشر جهان، تهران، چاپ اول، 1378ق.
[4]. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 6، ص 54، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1407ق.‏
[5]. همان، ص 55.
 
عبدالله عاصی
۰۲ آبان ۹۵ ، ۰۶:۱۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر
آیا ازدواج مجدد به غیر از رعایت عدالت بین همسران، شرایط دیگری دارد؟
پرسش
اسلام به مرد اجازه داده تا 4 همسر برای خود بگیرد، اما طبق شرایطی که مثلا عدالت را بین همه آنها رعایت کند. آیا شرایط دیگری مثل رضایت همسر اول و... دارد ؟و اگر مردی به خاطر آلوده نشدن به گناه و جلو گیری از هوس و شهوت ازدواج کند و اصلا به آن زن علاقه نداشته باشد، آیا این ازدواج درست است و خدا این را قبول می کند؟
پاسخ اجمالی

اسلام براساس ضرورت‏ ها و مصلحت های فردی و اجتماعی ازدواج مجدد و چند همسری را جایز دانسته و برای آن سه شرط قرار داده است:

 

1. مرد باید عدالت را بین همسران خود رعایت کند.

 

2. تعداد همسران دائم نباید بیشتر از چهار همسر باشد.

3. اجازه از همسر در صورتی که بخواهد با برادر زاده یا خواهر زاده او ازدواج نماید، لازم است.

اما علاقه و محبت و عشق بین زن و شوهر گر چه بسیار لازم است و موجب دوام استواری ازدواج در حوادث و مشکلات است، ولی شرط صحت ازدواج نیست. گرچه امکان ندارد که دو نفر انسان عاقل بدون هیچ گونه علاقه ای حاضر باشند، با همدیگر ازدواج کنند. اما اگربر فرض محال زن و شوهر هیچ گونه علاقه ای به هم نداشته باشند و فقط به خاطر تخلیه شهوت یا انگیزه های سیاسی و مادی و... ازدواج کنند، باز هم ازدواج آنها از نظر شرع صحیح است.

پاسخ تفصیلی

تعدد زوجات قبل از اسلام، امر عادی بوده و محدوده و ضابطه مشخصی نداشته است. اسلام براساس ضرورت‏ ها و مصلحت های فردی و اجتماعی آن را جایز دانسته و برای آن قیدها و شرایطی قرار داده است؛ زیرا در جامعه بشری واقعیت های زیر انکار ناپذیر است:

 

1. مردان در حوادث گوناگون زندگی، بیش از زنان در خطر مرگ قرار دارند و در جنگ‏ها و حوادث دیگر، قربانیان اصلی را آنها تشکیل می‏دهند.

 

2. قدرت و بقای غریزه جنسی مردان از زنان طولانی‏تر است.

 

3. زنان به هنگام عادت ماهانه و قسمتی از دوران حاملگی، عملاً ممنوعیت آمیزش دارند، در حالی که در مردان این ممنوعیت وجود ندارد.

 

4. زنانی هستند که به علل گوناگونی همسران خود را از دست می‏دهند و اگر تعدد زوجات نباشد، آنها باید برای همیشه بدون همسر باقی بمانند.

 

5. زنان (دختران) شش سال زودتر از مردان به سن بلوغ و آمادگی جنسی برای ازوداج می شوند و معمولا زودتر از مردان هم سن خود ازدواج می کنند.

 

این عوامل موجب بر هم خوردن تعادل میان مردان و زنان می‏شود و برای حفظ سلامت جامعه و افراد آن ناچاریم یکی از سه راه ذیل را انتخاب کنیم:

 

أ. مردان تنها به یک همسر در همه موارد قناعت کنند و زنان بیوه تا پایان عمر بدون همسر باقی بمانند و تمام نیازهای فطری و خواسته‏های درونی و احساسی خود را سرکوب کنند.

 

ب. مردان فقط دارای یک همسر قانونی باشند، ولی روابط آزاد و نامشروع جنسی را با زنانی که بی شوهر مانده‏اند، به شکل معشوقه برقرار سازند.

 

ج. کسانی که قدرت دارند بیش از یک همسر را اداره کنند و از نظر جسمی و مالی و اخلاقی مشکلی برای آنها ایجاد نمی‏شود، نیز قدرت بر اجرای کامل عدالت میان همسران و فرزندان دارند، به آنها اجازه داده شود که بیش از یک همسر انتخاب کنند.

 

حال اگر بخواهیم راه اوّل را انتخاب کنیم، باید گذشته از مشکلات اجتماعی که به وجود می‏آید، با فطرت و غرایز و نیازهای روحی و جسمی بشر به مبارزه برخیزیم. همچنین عواطف و احساسات این گونه زنان را نادیده بگیریم، اما این مبارزه‏ای است که پیروزی در آن نیست. به فرض که این طرح عملی شود، جنبه‏های غیر انسانی آن بر هیچ کس پوشیده نیست.

 

تعدد همسر را در موارد ضرورت نباید تنها از نگاه همسر اوّل مورد بررسی قرار داد، بلکه از دریچه چشم همسر دوم و مصالح و مقتضیات اجتماعی نیز باید مورد مطالعه قرار گیرد. آنها که مشکلات همسر اوّل را در صورت تعدد زوجات عنوان می‏کنند، کسانی هستند که یک مسئله سه زاویه‏ای را تنها از یک زاویه نگاه می‏کنند؛ زیرا تعدد همسر هم از زاویه دید مرد و هم از زاویه دید همسر اوّل، نیز از زاویه دید همسر دوم باید مطالعه شود، آن گاه با توجه به مصلحت مجموع در این باره قضاوت کنیم.

 

اگر راه دوم را انتخاب کنیم، باید فحشا را به رسمیت بشناسیم. تازه زنانی که به عنوان معشوقه مورد بهره برداری جنسی قرار می‏گیرند، نه تأمین دارند و نه آینده‏ای؛ چنان که شخصیت آنها پایمال شده است. اینها اموری نیست که انسان آگاه آن را تجویز کند. [1]

 

تنها راه سوم است که هم به خواسته‏های فطری و نیازهای غریزی زنان پاسخ مثبت داده شود و هم از عواقب شوم فحشا و نابسامانی زندگی این دسته از زنان جلوگیری شود و جامعه از گرداب گناه بیرون آید. [2]

 

بر همین اساس اسلام راه سوم را اختیار کرده و به مردان اجازه داده است که بیش از یک همسر اختیار کنند و سه شرط برای آن قرار داده است:

 

1. مرد باید عدالت را بین همسران خود رعایت کند.

 

2. تعداد همسران دائم نباید بیشتر از چهار همسر باشد.

3. اجازه از همسر در صورتی که بخواهد با برادر زاده یا خواهر زاده او ازدواج نماید، لازم است.

اما علاقه و محبت و عشق بین زن و شوهر گر چه بسیار لازم است و موجب استحکام و دوام ازدواج در حوادث و مشکلات می شود، ولی شرط صحت ازدواج نیست. گرچه بسیار کم اتفاق می افتد که دو نفر انسان عاقل بدون هیچ گونه علاقه ای به یک دیگر، حاضر به ازدواج شوند. اما اگر زن شوهر هیچ گونه علاقه ای به هم نداشته باشند و ازدواج آنها فقط به خاطر تخلیه شهوت یا انگیزه های سیاسی و مادی و... باشد، باز هم ازدواج آنها از نظر شرع صحیح است.

 

[1] ر.ک: مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج‏3، ص 256 - 260؛ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج ‏19، ص 357 – 361؛ تفسیر المیزان، ج‏4، ص 319.

[2] برگرفته از سؤال 633 (سایت: 692) نمایه: اسلام و تعدد زوجات (چند همسری).

به نقل از http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa3368

 

عبدالله عاصی
۰۲ آبان ۹۵ ، ۰۶:۰۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
چرا تعدد زوجات (چند همسری) برای مرد جایز، ولی برای زن جایز نیست؟
پرسش
چرا مردان می توانند زن های متعدد داشته باشند، ولی بر زنان داشتن شوهران متعدد حرام است؟
پاسخ اجمالی

تعدد زوجات قبل از اسلام، امر عادی بوده و محدوده و ضابطه مشخصی نداشته است. اسلام آن را در چارچوب ضرورت‏های زندگی انسان محدود ساخته و برای آن قید و شرایط سنگینی قرار داده است. قوانین اسلام براساس نیازهای واقعی بشر و مصلحت تمام جامعه وضع شده است. در جامعه بشری واقعیت های زیر انکار ناپذیر است:

 

1. مردان در حوادث گوناگون زندگی، بیش از زنان در خطر مرگ قرار دارند و در جنگ‏ها و حوادث دیگر، قربانیان اصلی را آنها تشکیل می‏دهند.

 

2. بقای غریزه جنسی مردان از زنان طولانی‏تر است.

 

3. زنان به هنگام عادت ماهانه و قسمتی از دوران حاملگی، عملاً ممنوعیت آمیزش دارند، در حالی که در مردان این ممنوعیت وجود ندارد.

 

4. زنانی هستند که به علل گوناگونی همسران خود را از دست می‏دهند و اگر تعدد زوجات نباشد، آنها باید برای همیشه بدون همسر باقی بمانند.

 

این عوامل موجب بر هم خوردن تعادل میان مردان و زنان می‏شود و برای حفظ سلامت جامعه و افراد آن ناچاریم یکی از سه راه ذیل را انتخاب کنیم:

 

أ. مردان تنها به یک همسر در همه موارد قناعت کنند و زنان بیوه تا پایان عمر بدون همسر باقی بمانند و تمام نیازهای فطری و خواسته‏های درونی و احساسی خود را سرکوب کنند.

 

ب. مردان فقط دارای یک همسر قانونی باشند، ولی روابط آزاد و نامشروع جنسی را با زنانی که بی شوهر مانده‏اند، به شکل معشوقه برقرار سازند.

 

ج. کسانی که قدرت دارند بیش از یک همسر را اداره کنند و از نظر جسمی و مالی و اخلاقی مشکلی برای آنها ایجاد نمی‏شود، نیز قدرت بر اجرای کامل عدالت میان همسران و فرزندان دارند، به آنها اجازه داده شود که بیش از یک همسر انتخاب کنند.

 

از میان این سه راه، اسلام راه سوم را اختیار کرده است. اگر چند شوهری را برای زنان جایز نمی داند به خاطر آن است که اولاّ: چند همسری خلاف طبیعت و روحیات است. ثانیا: بدین وسیله بهداشت و سلامت نسل به خطر می‏افتد. ثالثا: شناخت انساب از بین خواهد رفت و... .

پاسخ تفصیلی

با بررسی وضع محیط های مختلف قبل از اسلام به این نتیجه می‏رسیم که تعدد زوجات، بدون این که ضابطه و محدوده ای داشته باشد امر عادی بوده و از ابتکارات اسلام نیست، بلکه اسلام آن را در چارچوب ضرورت‏های زندگی انسان محدود ساخته و برای آن قیود و شرایط سنگینی قرار داده است.

 

قوانین اسلام براساس نیازهای واقعی بشر است، وقتی مصلحت تمام جامعه درنظر گرفته شود و احساسات را به کنار بگذاریم، فلسفه تعدد زوجات روشن می‏شود. هیچ کس نمی‏تواند انکار کند که مردان در حوادث گوناگون زندگی، بیش از زنان در خطر مرگ قرار دارند و در جنگ‏ها و حوادث دیگر، قربانیان اصلی را آنها تشکیل می‏دهند.

 

نیز نمی‏توان انکار کرد که بقای غریزه جنسی مردان از زنان طولانی‏تر است؛ زیرا اکثر زنان در سن معینی، آمادگی جنسی خود را از دست می‏دهند، در حالی که در مردان چنین نیست.

 

همچنین زنان به هنگام عادت ماهانه و قسمتی از دوران حاملگی، عملاً ممنوعیت آمیزش دارند، در حالی که در مردان این ممنوعیت وجود ندارد.

 

از همه گذشته زنانی هستند که به علل گوناگونی همسران خود را از دست می‏دهند و اگر تعدد زوجات نباشد، آنها باید برای همیشه بدون همسر باقی بمانند.

 

با درنظر گرفتن این واقعیت‏ها در این گونه موارد (که تعادل میان مرد و زن به هم می‏خورد) ناچاریم یکی از راه های زیر را انتخاب کنیم:

 

أ. مردان تنها به یک همسر در همه موارد قناعت کنند و زنان بیوه تا پایان عمر بدون همسر باقی بمانند و تمام نیازهای فطری و خواسته‏های درونی و احساسی خود را سرکوب کنند.

 

ب. مردان فقط دارای یک همسر قانونی باشند، ولی روابط آزاد و نامشروع جنسی را با زنانی که بی شوهر مانده‏اند، به شکل معشوقه برقرار سازند.

 

ج. کسانی که قدرت دارند بیش از یک همسر را اداره کنند و از نظر جسمی و مالی و اخلاقی مشکلی برای آنها ایجاد نمی‏شود، نیز قدرت بر اجرای کامل عدالت میان همسران و فرزندان دارند، به آنها اجازه داده شود که بیش از یک همسر انتخاب کنند.

 

حال اگر بخواهیم راه اوّل را انتخاب کنیم، باید گذشته از مشکلات اجتماعی که به وجود می‏آید، با فطرت و غرایز و نیازهای روحی و جسمی بشر به مبارزه برخیزیم. همچنین عواطف و احساسات این گونه زنان را نادیده بگیریم، اما این مبارزه‏ای است که پیروزی در آن نیست. به فرض که این طرح عملی شود، جنبه‏های غیر انسانی آن بر هیچ کس پوشیده نیست.

 

تعدد همسر را در موارد ضرورت نباید تنها از نگاه همسر اوّل مورد بررسی قرار داد، بلکه از دریچه چشم همسر دوم و مصالح و مقتضیات اجتماعی نیز باید مورد مطالعه قرار گیرد. آنها که مشکلات همسر اوّل را در صورت تعدد زوجات عنوان می‏کنند، کسانی هستند که یک مسئله سه زاویه‏ای را تنها از یک زاویه نگاه می‏کنند؛ زیرا تعدد همسر هم از زاویه دید مرد و هم از زاویه دید همسر اوّل، نیز از زاویه دید همسر دوم باید مطالعه شود، آن گاه با توجه به مصلحت مجموع در این باره قضاوت کنیم.

 

اگر راه دوم را انتخاب کنیم، باید فحشا را به رسمیت بشناسیم. تازه زنانی که به عنوان معشوقه مورد بهره برداری جنسی قرار می‏گیرند، نه تأمین دارند و نه آینده‏ای؛ چنان که شخصیت آنها پایمال شده است. اینها اموری نیست که انسان آگاه آن را تجویز کند.

 

بنابراین، تنها راه سوم می‏ماند که هم به خواسته‏های فطری و نیازهای غریزی زنان پاسخ مثبت داده شود و هم از عواقب شوم فحشا و نابسامانی زندگی این دسته از زنان جلوگیری شود و جامعه از گرداب گناه بیرون آید.[1]

 

راز کاستی عاطفه و احساسات در جوامع غربی و پناه بردن آنان به حیوانات با ابراز محبت به آنان همین است، نه حس قوی عاطفه بشری آنها. آنان که بشریت را چنان از دم تیغ گذرانده و با وحشیانه ترین راه‏ها انسان های مظلوم را می‏کشند تا ثروت و سرمایه‏های آنان را به یغما ببرند، چه بویی از عاطفه برده‏اند!

 

اما این که چرا چند شوهری برای زنان مجاز نیست؟ در پاسخ می گوییم:

 

1. این خلاف طبیعت و روحیات زن است؛ زیرا از نظر روان شناسی تفاوتی اساسی بین ساختار روانی و گرایش‏ها و عواطف زن و مرد وجود دارد. روان‏شناسان معتقداند که زنان به طور طبیعی "تک شوهرگرا" هستند و فطرتا از تنوع همسر گریزانند و خواستار پناه یافتن زیر چتر حمایت عاطفی و عملی یک مرداند و تنوع گرایی در زنان نوعی بیماری است. ولی مردان ذاتا تنوع گرا و "چند زن‏گرا" هستند و چنان که می‏دانید احکام اسلام همه متناسب با نیازهای واقعی و ویژگی‏ها و خصلت‏های ذاتی انسان‏ها وضع گردیده است.[2]

 

2. بدین وسیله بهداشت و سلامت نسل به خطر می‏افتد.

 

3. شناخت انساب و تمیز آنها از بین خواهد رفت و یکی از پیامدهای آن ازبین رفتن عواطف خانوادگی و عدم تمایل به تکثیر نسل و زاد و ولد، خواهد بود؛ چون به حسب طبع هر کس فرزند خودش را دوست داشته و برای او سرمایه گذاری می‏کند، اما در قبال کسی که انتسابش به وی مشکوک است، بلکه اصلا معلوم نیست از کیست؟ بی گانه بوده و تعهدی نسبت به او ندارد و از درون نیز چنین انگیزش و تمایلی وجود ندارد. [3]

 

اینها برخی از مصالح وحکمت هایی است که اسلام بر اساس آن تعدد زوجات (چند همسری) رابرای مردان مجاز شمرده، ولی چند شوهری زنان را جایز ندانسته است.

 

 

[1] ر.ک: مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج‏3، ص 256 - 260؛ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج ‏19، ص 357 – 361؛ تفسیر المیزان، ج‏4، ص 319.

[2] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج ‏19، ص 302.

[3] برای مطالعه بیشتر، ر.ک: مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام؛ جوادی آملی، عبدالله، زن در آیینه جلال و جمال؛ طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ج 4.

به نقل از http://www.islamquest.net

عبدالله عاصی
۰۲ آبان ۹۵ ، ۰۶:۰۵ موافقین ۰ مخالفین ۱ ۱ نظر

حتما تعجب خواهید کرد اگر بشنوید عقیده رایج روانشناسان و فیلسوفان اجتماعی غرب بر این است که مرد چند همسری آفریده شده،تک همسری بر خلاف طبیعت اوست.

ویل دورانت در لذات فلسفه صفحه 91 پس از آن که شرحی درباره آشفتگیهای اخلاقی امروز از نظر امور جنسی می دهد،می گوید:

«بی شک بسیاری از آن،نتیجه علاقه «اصلاح ناپذیری »است که به تنوع داریم و طبیعت به یک زن بسنده نمی کند.»

هم او می گوید:

«مرد ذاتا طبیعت چند همسری دارد و فقط نیرومندترین قیود اخلاقی،میزان مناسبی از فقر و کار سخت و نظارت دائمی زوجه می تواند تک همسری را به او تحمیل کند.»

در شماره 112 مجله زن روز تحت عنوان «آیا مرد طبیعتا خیانتکار است؟»نوشته است:

«پروفسور اشمید آلمانی گفته است:...در طول تاریخ،مرد همیشه خیانتکار بوده و زن دنباله رو خیانت.حتی در قرون وسطی نیز برابر شواهد موجود 90 درصد از جوانان به دفعات رفیقه عوض می کردند و 50 درصد از مردان زندار به همسرانشان خیانت می ورزیدند.رابرت کینزی،محقق معروف امریکایی در گزارشش-که به کینزی راپورت مشهور شده-نوشته است:مردان و زنان امریکایی در بی وفایی و خیانت دست سایر ملل دنیا را از پشت بسته اند...کینزی در قسمت دیگر گزارشش آورده است:«زن بر خلاف مرد از تنوع جویی در عشق و لذت بیزار است.به همین دلیل بعضی اوقات از رفتار مرد سر در نمی آورد.ولی مرد تنوع جویی را نوعی ماجراجویی تلقی می کند،آسان از راه بدر می رود و به نظر او آنچه مهم است لذت جسمی است نه لذت عاطفی و روحی.تظاهر به تماس عاطفی و روحی در مرد فقط تا وقتی است که فرصتی برای درک لذت جسمی پیش نیامده است.روزی پزشک مشهوری به من گفت:«پولیگام »بودن مرد(تنوع دوستی و تعدد خواهی) و«منو گام »بودن زن(انحصار خواهی و یکه شناسی)یک امر بدیهی است،زیرا در مرد میلیونها سلول «اسپرم »تولید می شود در حالی که زن در دوران آمادگی جز یک تخم از تخمدان تولید نمی کند.صرف نظر از فرضیه کینزی،بد نیست از خودمان بپرسیم:آیا وفادار بودن برای مرد مشکل است؟

هانری دومنترلان فرانسوی در پاسخ این سؤال نوشته است:وفادار بودن برای مرد مشکل نیست بلکه غیر ممکن است.یک زن برای یک مرد آفریده شده است و یک مرد برای زندگی و همه زنها.مرد اگر به تاریکی می پرد و به زنش خیانت می کند تقصیر خودش نیست،تقصیر خلقت و طبیعت است که همه عوامل خیانت را در او به وجود آورده است.»

در شماره 120 همین مجله تحت عنوان «عشق و ازدواج به سبک فرانسوی » چنین می نویسد:«زن و شوهر فرانسوی مساله بی وفایی را بین خودشان حل کرده و برای آن قاعده و قانون و حد و حدودی قائل شده اند.اگر مرد از مرز این قاعده و قانون تجاوز نکند پرش به تاریکی اش بی اهمیت است.آیا اصولا یک مرد بعد از دو سال زندگی زناشویی می تواند وفادار بماند؟به طور یقین نه،زیرا این خلاف طبیعتش است.اما در مورد زنان تا اندازه ای تفاوت می کند و خوشبختانه آنها به این تفاوت واقفند.در فرانسه اگر شوهری مرتکب خیانت شود زنش احساس نارضایی نمی کند یا عصبانی نمی شود،زیرا به خودش دلداری می دهد:او فقط جسمش را با خودش نزد دیگری برده نه روح و احساساتش را،روح و احساساتش مال من است.»

در چند سال پیش نظریه یک پروفسور زیست شناس به نام دکتر راسل لی در همین زمینه در روزنامه کیهان منتشر شد و مدتی مورد بحث و گفتگوی نویسندگان ایرانی بود.به عقیده دکتر راسل لی قناعت مرد به یک زن خیانت به نسل است،نه از نظر کمیت بلکه از نظر کیفیت;زیرا بسنده کردن مرد به یک زن نسل او را ضعیف می کند.نسل در چند همسری قوی و نیرومند می گردد.

به عقیده ما این توصیف از طبیعت مرد به هیچ وجه صحیح نیست.الهام بخش این مفکران در این عقیده اوضاع خاص محیط اجتماعی آنها بوده نه طبیعت واقعی مرد. البته ما مدعی نیستیم که زن و مرد از لحاظ زیست شناسی و روانشناسی وضع مشابهی دارند.بر عکس،معتقدیم زیست شناسی و روانشناسی مرد و زن متفاوت است و خلقت از این تفاوت هدف داشته است،و به همین جهت نباید تساوی حقوق انسانی زن و مرد را بهانه برای تشابه و یکنواختی حقوق آنها قرار داد.از نظر روحیه تک همسری نیز قطعا زن و مرد روحیه های متفاوتی دارند.زن طبعا تک شوهر است; چند شوهری بر ضد روحیه اوست.نوع تمنیات زن از شوهر با چند شوهری سازگار نیست.اما مرد طبعا تک همسر نیست،به این معنی که چند زنی بر ضد روحیه او نیست. چند زنی با نوع تمنیاتی که مرد از وجود زن دارد ناسازگار نیست.

اما ما با آن عقیده که روحیه مرد با تک همسری ناسازگار است مخالفیم.ما منکر این نظر هستیم که می گوید علاقه مرد به تنوع «اصلاح ناپذیر»است.ما با این عقیده مخالفیم که وفاداری برای مرد غیر ممکن است و یک زن برای یک مرد آفریده شده و یک مرد برای همه زنها.

به عقیده ما عوامل خیانت را محیطهای اجتماعی در مرد به وجود می آورد نه خلقت و طبیعت.مسؤول خیانت مرد خلقت نیست،محیط اجتماعی است.عوامل خیانت را محیطی به وجود می آورد که از یک طرف زن را تشویق می کند تمام فنون اغوا و انحراف را برای مرد بیگانه به کار ببرد،هزار و یک نیرنگ برای از راه بیرون رفتن او بسازد;و از طرف دیگر به بهانه اینکه یگانه صورت قانونی ازدواج تک همسری است، صدها هزار بلکه میلیونها زن آماده و نیازمند به ازدواج را از حق زناشویی محروم می کند و آنها را برای اغوای مرد روانه اجتماع می سازد.

در مشرق اسلامی پیش از آن که آداب و رسوم غربی رایج گردد 90 درصد مردان، تک همسر واقعی بودند;نه بیش از یک زن شرعی داشتند و نه با رفیقه و معشوقه سرگرم بودند. زوجیت اختصاصی به مفهوم واقعی کلمه بر اکثریت قریب به اتفاق خانواده های اسلامی حکمفرما بود.

چند همسری،عامل نجات تک همسری

تعجب می کنید اگر بگویم تعدد زوجات در مشرق اسلامی مهمترین عامل نجات تک همسری بود.بلی،مجاز بودن تعدد زوجات بزرگترین عامل نجات تک همسری است،به این معنی که در شرایطی که موجبات تعدد زوجات پیدا می شود و عدد زنان نیازمند به ازدواج از مردان نیازمند به ازدواج فزونی می گیرد،اگر حق تاهل این عده زنان به رسمیت شناخته نشود و به مردانی که واجد شرایط اخلاقی و مالی و جسمی هستند اجازه چند همسری داده نشود،رفیقه بازی و معشوقه گیری ریشه تک همسری واقعی را می خشکاند.

در مشرق اسلامی از طرفی تعدد زوجات مجاز بود و از طرف دیگر اینهمه مهیجات و محرکات اغوا کننده نبود.لهذا تک همسری واقعی بر اکثریت خانواده ها حکمفرما بود و کار معشوقه بازی مردان به آنجا نکشید که کم کم برایش فلسفه بسازند و بگویند آفرینش مرد چند همسری است و تک همسری برای مرد جزو ممتنعات و محالات جهان است.

ممکن است بپرسید:بنا به عقیده این دانشمندان-که از نظر قانون طبیعت،مرد را چند همسری می دانند و از نظر قانون اجتماع تعدد زوجات را محکوم می کنند-تکلیف مرد در میان این دو قانون چه می شود؟

تکلیف مرد در مکتب این آقایان واضح است:مرد باید قانونا تک همسر باشد و عملا چند همسر;یک زن شرعی و قانونی بیشتر نداشته باشد اما معشوقه و رفیقه هر چه دلش می خواهد مانعی ندارد.به عقیده این آقایان رفیقه گیری و معشوقه بازی حق طبیعی و مسلم و مشروع مرد است!و بسنده کردن مرد در همه عمر به یک زن نوعی «نامردی »است.

چهره واقعی بحث

گمان می کنم وقت آن رسیده است که خواننده محترم درک کند که مساله ای که از لحاظ چند همسری برای بشر مطرح بوده و هست چیست.مساله این نیست که آیا تک همسری بهتر است یا چند همسری.در اینکه تک همسری بهتر است تردیدی نیست.تک همسری یعنی اختصاص خانوادگی،یعنی اینکه جسم و روح هر یک از زوجین از آن یکدیگر باشد.بدیهی است که روح زندگی زناشویی که وحدت و یگانگی است در زوجیت اختصاصی بهتر و کاملتر پیدا می شود.آن دو راهی که بشر بر سر آن قرار گرفته این نیست که از میان تک همسری و چند همسری کدامیک را انتخاب کند.مساله ای که از این لحاظ برای بشر مطرح است این است که به واسطه ضرورتهای اجتماعی،مخصوصا فزونی نسبی عده زنان نیازمند به ازدواج بر مردان نیازمند،تک همسری مطلق عملا در خطر افتاده است.تک همسری مطلق که شامل تمام خانواده ها بشود افسانه ای بیش نیست.یکی از دو راه در پیش است:یا رسمیت یافتن تعدد زوجات و یا رواج معشوقه بازی;به عبارت دیگر یا چند همسر شدن معدودی از مردان متاهل-که حتما از 10 درصد تجاوز نخواهد کرد-و سر و سامان یافتن و خانه و زندگی پیدا کردن زنان بی شوهر،و یا باز گذاشتن راه معشوقه بازی;و چون در صورت دوم هر معشوقه ای می تواند با چندین مرد ارتباط داشته باشد، اکثریت قریب به اتفاق مردان متاهل عملا چند همسر خواهند بود.

آری،این است صورت صحیح طرح مساله چند همسری.اما مبلغان شیوه های غربی حاضر نیستند صورت صحیح مساله را طرح کنند;حاضر نیستند حقیقت را آشکارا بگویند.آنها واقعا مدافع مترس بازی و معشوقه گیری هستند،زن شرعی و قانونی را سربار و مزاحم می دانند و یکی اش را هم زیاد می دانند چه رسد به دو زن و سه زن و چهار زن،لذت را در آزادی از قیود ازدواج می شناسند،اما در گفته های خود برای ساده دلان چنین وانمود می کنند که ما مدافع تک همسری هستیم;با لحنی معصومانه می گویند ما طرفدار آنیم که مرد تک همسر و باوفا باشد نه چند همسر و بی وفا!

نیرنگ مرد قرن بیستم

مرد قرن بیستم در بسیاری از مسائل مربوط به حقوق خانوادگی توانسته است نعل وارونه بزند و با نامهای قشنگ تساوی و آزادی،زن را اغفال کرده از تعهدات خود نسبت به او بکاهد و بر کامگیریهای بی حساب خود بیفزاید.اما در کمتر مساله ای به اندازه تعدد زوجات،از این جهت موفقیت داشته است.

راستی من گاهی در آثار بعضی از نویسندگان ایرانی چیزهایی می بینم که دچار تردید می شوم،نمی دانم ساده دلی است یا اغفال؟

یکی از این نویسندگان نظر خود را درباره تعدد زوجات اینچنین نوشته است:

«در حال حاضر در ممالک پیشرفته روابط زوجین متکی بر تکالیف حقوقی متقابل است و بنابر این شناخت تعدد زوجات به هر شکل و عنوان(دائم یا منقطع)از جانب زن همان اندازه دشوار است که از مرد بخواهند وجود رقبای خود را در عرصه زناشویی تحمل کند.»

من نمی دانم این گونه اشخاص تصور واقعی شان از این مساله همین است یا نعل وارونه می زنند؟!آیا اینها واقعا نمی دانند که تعدد زوجات ناشی از یک مشکل اجتماعی است که بر دوش تمام مردان و زنان متاهل سنگینی می کند و راه حل بهتری از تعدد زوجات تاکنون برای این مشکل پیدا نشده است؟آیا اینها نمی دانند که چشمها را روی هم گذاشتن و شعار دادن و فریاد«زنده باد تک همسری و مرگ بر چند همسری »دردی دوا نمی کند؟آیا اینها نمی دانند که تعدد زوجات جزو حقوق زن است نه حقوق مرد و ربطی به حقوق متقابل زن و مرد ندارد؟

مضحک این است که می گویند:«تعدد زوجات از جانب زن همان اندازه دشوار است که از مرد بخواهند وجود رقبای خود را در عرصه زناشویی تحمل کند.»گذشته از اینکه مقایسه غلطی است،شاید نمی دانند که دنیای امروز-که این آقایان هر پدیده ای را به این نام جذب می کنند و هیچ تردیدی را در صحت رویدادهای آن روا نمی دارند-مرتبا از مرد می خواهد که عشق زن خویش را محترم بشمارد و وجود رقبای خود را در عرصه زناشویی تحمل کند.دنیای امروز این «نابردباریها»را به نام حسادت،تعصب، فناتیسم و غیره محکوم می کند.ای کاش جوانان ما لااقل از عمق جریاناتی که از این لحاظ در مغرب زمین می گذرد اندکی آگاهی داشتند.

روشن شد که تعدد زوجات ناشی از یک مشکل اجتماعی است نه طبیعت ذاتی مرد.بدیهی است که اگر در اجتماعی مشکله فزونی نسبی عدد زنان نیازمند بر مردان نیازمند وجود نداشته باشد تعدد زوجات از میان خواهد رفت و یا بسیار کم خواهد شد;و اگر بخواهیم در چنین شرایطی(فرضا چنین شرایطی وجود پیدا کند)[زنانی بی شوهر نمانند] تعدد زوجات نه کافی است و نه صحیح.برای این منظور چند چیز دیگر لازم است:اول عدالت اجتماعی و کار و درآمد کافی برای هر مرد نیازمند به ازدواج تا بتواند به تشکیل کانون خانوادگی اقدام نماید.دوم آزادی اراده و اختیار همسر برای زن که از طرف پدر یا برادر یا شخص دیگر اجبارا به عقد یک مرد زندار پولدار درآورده نشود.بدیهی است که اگر زن آزاد و مختار باشد و امکان همسری با یک مرد مجرد برایش فراهم باشد هرگز زن مرد زندار نخواهد شد و سر«هوو» نخواهد رفت.این اولیاء زن هستند که به طمع پول،دختر یا خواهر خود را به مردان زندار پولدار می فروشند.سوم اینکه عوامل تحریک و تهییج و اغوا و خانه خراب کن اینقدر زیاد نباشد.عوامل اغوا،زنان شوهردار را از خانه شوهر به خانه بیگانه می کشد،چه رسد به زنان بی شوهر.

اجتماع اگر سر اصلاح دارد و طرفدار نجات تک همسری واقعی است باید در راه برقراری این سه عامل بکوشد،و الا منع قانونی تعدد زوجات جز اینکه راه فحشاء را باز کند اثر دیگری ندارد.

بحران ناشی از محرومیت زنان بی شوهر

اما اگر عدد زنان نیازمند بر مردان نیازمند فزونی داشته باشد،منع تعدد زوجات خیانت به بشریت است،زیرا تنها پامال کردن حقوق زن در میان نیست.اگر مطلب به پامال شدن حقوق عده ای از زنان ختم می شد باز قابل تحمل بود.بحرانی که از این راه عارض اجتماع می شود از هر بحران دیگر خطرناکتر است،همچنانکه خانواده از هر کانون دیگر مقدستر است.

زیرا آن که از حق طبیعی خود محروم می ماند یک موجود زنده است با همه عکس العمل هایی که یک موجود زنده در محرومیتها نشان می دهد،یک انسان است با همه عوارض روانی و عقده های روحی در زمینه ناکامیها،زن است با همه نیرنگهای زنانه، دختر حواست با قدرت کامل «آدم فریبی ».

او گندم و جو نیست که زائد بر مصرف را به دریا بریزند یا در انباری برای «روز مبادا»ذخیره کنند،خانه و اتاق نیست که اگر مورد احتیاج نبود قفلی به آن بزنند. بلی، او یک موجود زنده است،یک انسان است،یک زن است;نیروی شگرف خود را ظاهر خواهد کرد و دمار از روزگار اجتماع برخواهد آورد.او خواهد گفت:

سخن درست بگویم نمی توانم دید                   که می خورند حریفان و من نظاره کنم

همین «نمی توانم دید»کارها خواهد کرد،خانه ها و خانواده ها ویران خواهد ساخت، عقده ها و کینه ها به وجود خواهد آورد.وای به حال بشر آنگاه که غریزه و عقده دست به دست هم بدهند.

زنان محروم از خانواده نهایت کوشش را برای اغوای مرد-که قدمش در هیچ جا این اندازه لرزان و لغزان نیست-به کار خواهند برد،و بدیهی است که «چو گل بسیار شد پیلان بلغزند»و متاسفانه از این «گل »مقدار کمی هم برای لغزیدن این پیل کافی است.

آیا مطلب به همین جا خاتمه پیدا می کند؟خیر،نوبت به زنان خانه دار می رسد. زنانی که شوهران خود را در حال خیانت می بینند آنها هم به فکر انتقام و خیانت می افتند، آنها هم در خیانت دنباله رو مرد می شوند.نتیجه نهایی چه خواهد بود؟

نتیجه نهایی در گزارشی که به «کینزی راپورت »مشهور شده،ضمن یک جمله خلاصه شده است: «مردان و زنان امریکایی در بی وفایی و خیانت دست سایر ملل دنیا را از شت بسته اند».

ملاحظه می فرمایید که تنها با فساد و انحراف مرد خاتمه نمی یابد،شعله این آتش در نهایت امر دامن زنان خانه دار را هم می گیرد.

عکس العمل های مختلف در زمینه پدیده فزونی زن

پدیده فزونی نسبی زن همیشه در زندگی بشر وجود داشته.چیزی که هست عکس العمل ها در برابر این پدیده-که مشکله ای برای اجتماع به وجود می آوردیکسان نبوده است. ملتهایی که روحشان با تقوا و عفاف پیوند بیشتری داشته،به رهبری ادیان بزرگ آسمانی این مشکله را با تعدد زوجات حل کرده اند و ملتهایی که تقوا و عفاف چندان با روحیه شان سازگار نبوده،این پدیده را وسیله ای برای فحشاء قرار داده اند.

نه تعدد زوجات در مشرق ناشی از دین اسلام است و نه ترک آن در مغرب مربوط به دین مسیح است،زیرا قبل از اسلام در مشرق زمین تعدد زوجات وجود داشته و ادیان شرقی آن را مجاز کرده بودند،و در اصل دین مسیح هم نصی بر منع تعدد زوجات وجود ندارد;هر چه هست مربوط به خود ملل غرب است نه دین مسیح.

ملتهایی که در مسیر فحشاء قرار گرفته اند بیش از ملتهایی که تعدد زوجات را تجویز کرده اند به تک همسری ضربه زده اند.

دکتر محمد حسین هیکل نویسنده کتاب زندگانی محمد پس از ذکر آیات قرآن در باره تعدد زوجات می گوید:

«این آیات اکتفا به یک زن را بهتر می شمارد و می گوید:اگر می ترسید مطابق عدالت رفتار نکنید فقط یک زن بگیرید.ضمنا تاکید می کند که نمی توانید به عدالت رفتار کنید.اما در عین حال چون ممکن است در زندگی اجتماعی حوادثی پیش آید که تعدد زنان را ایجاب می کند،بدین جهت آن را به شرط عدالت روا شمرده است. محمد صلی الله علیه و آله و سلم در اثنای جنگهای مسلمانان که گروهی از آنان کشته می شدند و طبعا زنانشان بیوه ماندند،بدین طریق رفتار کرد.واقعا آیا می توانید بگویید که پس از جنگها و امراض عمومی و شورشها که هزارها و میلیونها اشخاص تلف می شوند و عده زیادی زنان بی شوهر می مانند،اکتفا به یک زن بهتر از چند زن است که به طور استثناء و به قید عدالت روا شمرده شده است؟آیا مردم مغرب زمین می توانند ادعا کنند که پس از جنگ جهانگیر قانون اکتفا به یک زن همان طور که اسما وجود دارد عملا نیز اجرا شده است؟»

به نقل از http://www.hawzah.net 

عبدالله عاصی
۲۸ مهر ۹۵ ، ۰۶:۱۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
عبدالله عاصی
۲۶ مهر ۹۵ ، ۲۲:۳۶ موافقین ۰ مخالفین ۱ ۰ نظر