تعدد زوجات یک ضرورت طبیعى و اجتماعى
با توجه به نیازهاى طبیعى و اجتماعى، مشروعیت تعدد زوجات در جامعه یک ضرورت است. و دلیل روشن آن گرایش بسیارى از اجتماعات به سوى این مسأله است. هر چند که بطور طبیعى نوزادهاى دختر و پسر تقریباً به یک تعداد به دنیا مىآیند ولى باید به چند موضوع توجه داشت:
اولًا سن ازدواج در دختران بطور طبیعى حدود پنج سال زودتر از پسران است و زنها زودتر از مردها بالغ مىشوند و آمادگى ازدواج پیدا مىکنند و این سبب مىشود که تعداد زنان آماده به ازدواج از تعداد مردان آماده به ازدواج زیاد باشد.
ثانیاً مردها همواره در معرض تلف شدن هستند و عواملى مانند جنگ و کارهاى سنگین و خطرناک باعث پیدایش تلفاتى در میان مردان مىشود ولى زنها از این عوامل تلف کننده دور هستند. لذا همیشه پس از وقوع جنگهاى بزرگ مشکل انبوهى زن چه زنان بیوه و چه زنان آماده ازدواج و کمبود مرد به وضوح در جامعه دیده مىشود.
برتراند راسل درباره انگلستان اظهار مىدارد: در انگلستان کنونى بیش از دو میلیون زن زاید بر مردان وجود دارد که بنا بر عرف باید همواره عقیم بمانند و این براى آنها محرومیت بزرگى است.[1]
ثالثاً، طبق تحقیق دانشمندان و به طورى که مشاهده مىکنیم، زنها نسبت به مردها بطور طبیعى عمرى طولانى دارند و مقاومت آنها در برابر بعضى از امراض از مردها بیشتر است. و این سبب مىشود که تعداد زنها نسبت به مردها بیشتر باشد.
رابعاً، قابلیت تولید مثل در مردها بیشتر از زنهاست. وقتى زن حدود پنجاه سالگى به سن یائسگى رسید دیگر قابلیت باردارى ندارد و نمى تواند زایمان کند ولى مرد حتى تا سن هفتاد و پنج سالگى و هشتاد سالگى قابلیت تولید مثل دارد.
خامساً، زنها در ماه چندین روز دوران قاعدگى دارند و در این روزها آمادگى آمیزش جنسى ندارند ولى مردها همیشه از این آمادگى برخوردارند.
سادساً، بر خلاف آنچه معروف شده است، شهوت و میل جنسى مرد بیش از زن است و تنوع طلبى یکى از خصیصههاى طبیعى مرد است و به گفته بعضى از دانشمندان اجتماعى، مرد ذاتاً طبیعت چند همسرى دارد و فقط نیرومندترین قیود اخلاقى، میزان مناسبى از فقر و کار سخت و نظارت دایمى زوجه، مىتواند تک همسرى را به او تحمیل کند.
سابعاً، در بعضى از جوامع و قبایل گاهى ضرورت ایجاب مىکند که تولید نسل سرعت بیشترى بگیرد و کثرت اولاد و افزایش نیروى انسانى و کار مطلوب مىشود.
با توجه به مطالب بالا پرواضح است که مشروعیت تعداد زوجات، امرى ضرورى و اجتناب ناپذیر است و جامعه باید آن را بپذیرد. گاهى گفته مىشود که این قانون نوعى توهین به زنان و تجاوز به حقوق آنان است. پاسخ این است چنین کارهایى یک ارزش نسبى دارند و اگر در جامعهاى این کار مشروعیت داشته باشد و به آن عمل شود و زنان با آن خو بگیرند، دیگر آن را توهین برخود قلمداد نمىکنند و لذا در جامعه جاهلى و حتى در اوایل اسلام و حتى در بعضى از کشورهاى عربى امروز داشتن چند همسر براى مرد یک امر عادى و معمولى بوده و هست و زنان هرگز این موضوع را توهین به خود تلقى نمىکنند ولى در جوامع اروپایى که این رسم وجود ندارد آن را توهین بزرگى براى خود مىدانند و این گونه موارد، نوعى اخلاق نسبى است و بستگى به قراردادهاى اجتماعى و آداب و سنن جامعه دارد.[2]
ضمناً روشن شد که چند همسر داشتن مرد یک امر طبیعى است ولى چند شوهر داشتن زن یک امر غیر طبیعى است و لذا تا کنون در هیچ جامعهاى چه قدیم و چه جدید و حتى در میان قبایل وحشى چنین کارى سابقه نداشته و در جوامع کمونیستى و اشتراکى نیز مطرود بوده و هیچ کس کمونیسم جنسى را قبول نکرده است.
[1] . زناشویى و اخلاق ص 115 به نقل مطهرى، نظام حقوق زن در اسلام ص 374
[2] . تفسیر کوثر، ج2، ص: 359