انگیزه های مردم نسبت به قتل اولاد
1. قتل اولاد به خاطر عقائد باطل
قرآن کریم در سورۀ انعام به یکى از زشتکاریهاى بت پرستان و جنایتهاى شرمآور آنها اشاره کرده و مىفرماید:« وَ کَذلِکَ زَیَّنَ لِکَثیرٍ مِنَ الْمُشْرِکینَ قَتْلَ أَوْلادِهِمْ شُرَکاؤُهُمْ لِیُرْدُوهُمْ وَ لِیَلْبِسُوا عَلَیْهِمْ دینَهُمْ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما یَفْتَرُونَ»[1]
یعنی همانطور که تقسیم آنها در مورد خداوند و بتها در نظرشان جلوه داشت و این عمل زشت و خرافى و حتى مضحک را کارى پسندیده مىپنداشتند بتها با محبوبیتى که در دلهاى مشرکین داشتند فرزندکشى را در نظر بسیارى از آنان زینت داده و تا آنجا در دلهاى آنان نفوذ پیدا کرده بودند که فرزندان خود را به منظور تقرب به آنها براى آنها قربانى مىکردند تا آنجا که کشتن بچههاى خود را یک نوع" افتخار" و یا" عبادت" محسوب مىداشتند. هم چنان که تاریخ این مطلب را در باره بتپرستان و ستارهپرستان قدیم نیز ضبط کرده است، البته باید دانست که این قربانیها غیر از موءودههایى است که در بنى تمیم معمول بوده، زیرا موءوده عبارت بوده از دخترانى که زنده به گور مىشدند، و آیه شریفه دارد که اولاد خود را قربانى مىکردند، و اولاد هم شامل دختران مىشود و هم شامل پسران.[2]
سپس قرآن مىگوید: نتیجه این گونه اعمال زشت این بود که بتها و خدمه بت، مشرکان را به هلاکت بیفکنند و دین و آئین حق را مشتبه سازند و آنها را از رسیدن به یک آئین پاک محروم نمایند (لِیُرْدُوهُمْ وَ لِیَلْبِسُوا عَلَیْهِمْ دِینَهُمْ).[3]
در ادامه آیات قل قرآن کریم میفرماید: «قَدْ خَسِرَ الَّذینَ قَتَلُوا أَوْلادَهُمْ سَفَهاً بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ حَرَّمُوا ما رَزَقَهُمُ اللَّهُ افْتِراءً عَلَى اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا وَ ما کانُوا مُهْتَدینَ»[4]
«قطعاً کسانى که فرزندان خود را از روى سبک مغزى و جهالت کشتهاند، و آنچه را خدا روزى آنان کرده بود بر پایه دروغ بستن به خدا حرام شمردهاند، زیان کردند به راستى که گمراه شدند و هدایت یافته نبودند.»
2. قتل فرزند به عنوان حفظ حیثیت قبیله و خانواده
یکی دیگر از رسوم غلط مردم زمان جاهلیت کشتن و زنده به گور کردن دختران بود که خدای متعال میفرماید: «وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ»[5] " کلمه" موءودة" به معناى آن دخترى است که زنده زنده در گور شده،[6] و این مربوط به رسم عرب است که دختران را از ترس اینکه ننگ به بار آورند زنده زنده در گور مىکردند، هم چنان که این آیه، هم به آن اشاره دارد و مىفرماید:" وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظِیمٌ یَتَوارى مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ أَ یُمْسِکُهُ عَلى هُونٍ أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرابِ»[7] «وقتى به یکى از ایشان مژده مىرسید که زنت دختر آورده، از شدت خشم رویش سیاه مىشد، و خود را از مردم از خجالت این مژده پنهان مىکرد، و فکر مىکرد آیا این ننگ را به خود بخرد و دختر را زنده نگه دارد، و یا در زیر خاکش دفن کند.
میفرماید: اگر به یکى از آنان خبر داده مىشد که همسر او دخترى زاییده است، آن چنان ناراحت مىشد که از شدّت خشم چهره او سیاه مىشد و به زحمت خشم و اندوه خود را فرو مىبرد. او با خود مىاندیشید که آیا خوارى و ننگ دختر داشتن را بپذیرد و آن دختر را نگه دارد و یا او را در زیر خاک پنهان سازد و زنده به گور کند. البته گاهى دختران را با تمام ناراحتى نگه مىداشتند و گاهى هم آنها را زنده به گور مىکردند. در این آیات پس از نقل این کار ناشایست مردم جاهلى، در محکوم کردن آن مىگوید: آگاه باشید که چه داورى بدى مىکنند.
اسلام از این کار زشت و غیر انسانى به شدّت جلوگیرى کرد و خداوند در قرآن وعده داد که روزى فرزندانشان را خواهد داد و آنها نباید از ترس فقر چنین جنایتى را مرتکب شوند و اعلام کرد که در قیامت از آنان راجع به «موؤوده فرزندان زنده به گور شده» بازخواست خواهد شد.[8]
لذا در قیامت از خود آن دختر سؤال میشود که به چه جرمی کشته شده است.
این هم نوعى تعریض و توبیخى است از قاتل آن دختر و هم زمینه چینى است براى اینکه آن دختر جرأت کند و از خداى تعالى بخواهد که انتقام خون او را بگیرد، و آن گاه خداى تعالى از قاتل او سبب قتل او را بپرسد، و سپس انتقامش را بگیرد، در نتیجه مىتوان گفت اسلوب کلام در این آیه نظیر اسلوب در آیه زیر است، که مىفرماید:" وَ إِذْ قالَ اللَّهُ یا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِی وَ أُمِّی إِلهَیْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ" «1».
از آنان بپرس، آیا پروردگارت را دختران باشد و براى آنان پسران؟ یا مگر آنان حاضر و شاهد بودند که ما فرشتگان را دخترانى آفریدیم؟! آیات (58- 60) وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا ... بدعت سوم مشرکان که در این آیات به آن پرداخته شده این است که آنان داشتن دختر را ننگ و عار مىدانستند و آنها را زنده به گور مىکردند.
پس از بیان سه نمونه از بدعتهاى زشت عصر جاهلى، در آیه بعدى تأکید مىکند که آنان که به آخرت ایمان ندارند، صفت زشتى دارند و در برابر آنان، خدا صفت والایى دارد و او عزیز یعنى قدرتمند و حکیم یعنى فرزانه است.[9]
سوال :
آیا سقط جنین با قتل فرزند و زنده به گور کردن فرزند فرقی دارد؟
آیا جلوی گیری از فرزند دار شدن منافاتی با توحید دارد؟
آیا ما نقشی در رزق روزی فرزندان داریم که برای رفاه یکی بقیه را فدای آن یکی میکنیم؟
آیا فرزندان دیگر مانع از رزق روزی بقیه میشوند که از به دینا امدن آن میترسیم؟
[1] . الأنعام : 137
[2] . ترجمه المیزان، ج7، ص: 497
[3] . تفسیر نمونه، ج5، ص: 453
[4] . الأنعام : 140
[5] . تکویر، آیۀ 7-8
[6] . روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج15، ص: 256
[7] . سوره نحل، آیه 59 -58
[8] کوثر، ج6، ص: 154
[9] . کوثر، ج6، ص: 154